کاربر:Vahid/صفحه تمرین/رضاشاه
رضاشاه پهلوی | |
---|---|
شاهنشاه ایران | |
سلطنت | از ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی تا ۳ شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی |
تاجگذاری | تهران، کاخ گلستان |
پیشین | احمدشاه قاجار |
جانشین | محمدرضا پهلوی |
نخست وزیران | |
نخست وزیر ایران | |
دوران | از ۵ آبان ۱۳۰۲ تا ۱۰ آبان ۱۳۰۴ |
پیشین | حسن پیرنیا |
جانشین | محمدعلی فروغی |
پادشاه | احمدشاه قاجار |
وزیر جنگ ایران | |
دوران | از ۴ اردیبهشت ۱۳۰۰ تا ۱۰ آبان ۱۳۰۴ |
پیشین | مسعود کیهان |
جانشین | عبدالله امیرطهماسبی |
پادشاه | احمدشاه قاجار |
زاده | ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی ایران، مازندران، سوادکوه، آلاشت |
درگذشته | ۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی (۶۶ سال) آفریقای جنوبی، ژوهانسبورگ |
همسران | مریم سوادکوهی تاجالملوک آیرملو توران امیرسلیمانی عصمت دولتشاهی |
فرزند(ان) | |
خاندان | پهلوی |
پدر | عباسعلی داداشبیگ |
مادر | نوشآفرین آیرملو |
امضاء | |
اطلاعات نظامی | |
خدمت | قوای قزاق |
سالهای خدمت | ۱۲۷۳–۱۳۰۰ |
درجه | سرتیپ |
عناوین رضاشاه پهلوی | |
---|---|
عنوان مرجع | اعلیحضرت همایون شاهنشاه[۱] |
عنوان گفتاری | اعلیحضرت همایونی رضاشاه کبیر |
عنوان دیگر | در پیش از پادشاهی: رضا سوادکوهی، رضاخان، رضاخان میرپنج، سردار سپه |
رضا پهلوی (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ – ۴ مرداد ۱۳۲۳) که به رضاشاه شهرت دارد و با عنوان رسمی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه خطاب میشد، نخستوزیر ایران از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ خورشیدی و پادشاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشیدی و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود.[۲][۳] ابتدا تلاش ناکامی در جهت جمهوریخواهی کرد؛ بالاخره در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید.
وی دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را پیمود. در ۲۵ دی ماه ۱۲۹۹ از سوی ژنرال انگلیسی ادموند آیرونساید بعنوان فرمانده قوای قزاق منصوب[۴]و ۲ ماه بعد در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند.[۵] رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامیها و راهزنیها را از بین برد. در ۳ آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به منصب نخستوزیری گمارده شد.[۳] اگر چه رضاخان با پشتیبانی انگلستان و با کودتا در عرصه سیاست ایران رخ نمود، اما ارتقای وی در قدرت تا جایگاه پادشاهی مدیون پشتکار و اراده اش در نظم دادن به امور در سمت سردار سپه ای و نخستوزیری بود.[۶]
ایران در دوره پادشاهی رضاشاه شاهد ایجاد نظمی نوین بود.[۷] وی نهادهای مدرن را در ایران تأسیس یا تقویت کرد که از مهمترین آنها تأسیس ارتش نوین، دانشگاه تهران، احداث راهآهن جنوب به شمال میباشد.[۶] همزمان در جهت استقرار و تضمین قدرت مطلق خود مشروطیت را در ایران نابود کرد و مطبوعات و احزاب مستقل را سرکوب نمود و مصونیت پارلمانی نمایندگان را گرفت. به این ترتیب مجلس شورای ملی به نهادی مطیع و تشریفاتی در برابر اراده شاه تبدیل شد.[۶][۸][۹] در این راه حزب تجدد در بدو امر از رضاشاه پشتیبانی کرده بود، اما نخست جای خود را به حزب ایران نو و سپس حزب ترقی (سازمانی به تقلید از حزب فاشیست بنیتو موسولینی و حزب جمهوریخواه مصطفی کمال آتاترک) داد؛ ولی همین حزب ترقی نیز به زودی به گمان اینکه اندیشههای خطرناک جمهوری خواهانه دارد برچیده شد.[۱۰] همچنین، او با به دست آوردن قدرت بلامنازع، اصلاحاتی اجتماعی را آغاز کرد که هرچند قاعدهمند نبود، نشان میدهد که وی خواهان ایرانی بود که از یک سو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در بیرون از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانههای دولتی، شبکههای ارتباطی، بانکهای سرمایهگذار و فروشگاههای زنجیرهای باشد. او برای رسیدن به هدفش (بازسازی ایران طبق تصویر غرب) دست به مذهبزدایی، برانداختن قبیلهگرایی، گسترش ملیگرایی، توسعه آموزشی و سرمایهداری دولتی زد.[۱۱]
مدافعان رضا شاه او را پدر ایران نوین میدانستند.[۶] و پادشاهی وی از سوی حامیانش دیکتاتوری منور نامیده شد که آرمانهای جنبش منور الفکری در ایران را پی گرفت، اما بتدریج منورالفکران حامی خود نظیر محمدعلی فروغی، علیاکبر داور و عبدالحسین تیمورتاش را از قدرت حذف کرد و بدل به نوعی استبداد فردی گشت.[۱۲] از سویی دیگر مخالفان رضا شاه او را مسئول بر باد رفتن مشروطیت در ایران میدانند و معتقدند اگر چه پهلوی اول توانست نظام حکمرانی به ظاهر مدرنی تأسیس کند اما دموکراسی، مجلس، انتخابات و آزادی را در ایران نابود کرد.[۶]
سرانجام با وقوع جنگ جهانی دوم، علیرغم اعلام بیطرفی در سال ۱۳۲۰ متفقین ایران را اشغال کردند. سپس با اولتیماتوم بریتانیا وی مجبور به استعفا، ترک ایران و واگذاری سلطنت به ولیعهدش شد. سه سال بعد در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.[۳]
لقبها
[ویرایش]رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شدهاست. در جوانی به نام ناحیهای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده میشد. با ورود به نظامیگری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامیاش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به دست گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» میخواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران رایج نبود؛ رضاشاه برای نخستین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد)[۱۴] شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد.[۳][۱۵] او همچنین با نام رضاخان امیرپنجه مازندرانی هم شناخته میشد.[۱۶][۱۷]
زندگینامه
[ویرایش]آغاز زندگی و نوجوانی
[ویرایش]رضا پهلوی در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران و در خانواده ای دهقان بدنیا آمد. پدرش عباسعلی داداش بیگ سوادکوهی ، یاور فوج سوادکوه بود که با عنوان یاور(معادل ستوان) در فوج هفتم سوادکوه از افواج مازندران خدمت می کرد.عباسعلی خان متولد سال ۱۲۳۰ ه.ق برابر با ۱۱۹۳ ه.ش در آلاشت و از اهالی آلاشت و فرزند مرادعلی خان سلطان (سلطان درجه نظامی برابر سرهنگ) بود.مرادعلی خان از اهالی آلاشت متولد ۱۲۱۰ ه ق.و پدر بزرگ رضاخان و صاحب منصب فوج سوادکوه بود که در سال ۱۲۷۲ هجری قمری (۱۲۳۵ خورشیدی) در جنگ هرات در مقابل انگلیسی ها کشته شد[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲].
زادگاه وی به عنوان «زادگاه بنیانگذار پهلوی» نامیده میشد و امروزه، موزه مردمشناسی است. این منطقه در فهرست آثار ملی کشور به نام محله قدیمی آلاشت به شماره ۸۶۷ ثبت ملی شدهاست.
رضا شاه در سفرنامه مازندران اصالت خانوادگی خود را سوادکوه مازندران معرفی میکند.
دو دستنویس منسوب به رضا شاه بر جای مانده که به سفرنامه مازندران و سفرنامه خوزستان موسوم است. سفرنامه مازندران در سال ۱۳۵۵ توسط مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی پهلوی در تهران به چاپ رسیدهاست. رضا شاه پهلوی در سفرنامه مازندران، اصالت پدری و نیاکانی خود را به مازندران و سوادکوه رسانده و از آنجا با عناوین «مسقط الراس» و «خانه» و «وطن خود» و مرقد اسلاف و اجداد و نیاکانش یاد کردهاست. اهمیت این منبع در آن است که چاپ اولش در سال ۱۳۰۵ توسط خود رضا شاه و چاپ دومش در دوران پهلوی دوم و با تأیید دربار و توسط یکی از مراکز درباری به چاپ رسیده و از این حیث منبع موثق است.[۲۳]
مادرش نوشآفرین آیرملو اهل تهران و مهاجری از گرجستان بود[۲۴][۲۵] و تا مرگ داداشبیگ ساکن سوادکوه بود.[۲۶] مرگ پدرش در چهل روزگی وی موجب شد که نوشآفرین تصمیم به عزیمت به تهران بگیرد. به این خاطر پس از مدتی نوزاد ششماهه را برداشت و راه تهران را در پیش گرفت.[۳] در این سفر رضای نوزاد در راه سخت میان مازندران و تهران به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و مادر و سایر همسفران وی را مرده پنداشتند؛ بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در کنار چارپایانشان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجدداً جانی بگیرد و اطرافیان را متوجه خود کند.[۲۷] این داستان را رضاشاه بارها در دوران پادشاهی و در هنگام ساخت راهآهن شمال برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل نمودهاست.[۳] رضا و مادرش در محله سنگلج در تهیدستی زندگی میکردند. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا بر عهده سرهنگ ابوالقاسم آیرملو بود. او در آن زمان به نام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود.[۳] پس از مرگ وی سرتیپ نصراللهخان آیرم زندگی آنان را اداره میکرد.[۳]
- در آبان ماه ۱۳۴۸ کتابی با عنوان آلاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر پهلوی دوم نوشته هوشنگ پور کریم و ساده نویسی زیر نظر شورای نویسندگان مرکز انتشارات آموزشی و با همکاری هما تاج بازیار و به مناسبت جشن فرهنگ و هنر به چاپ رسید.[۲۸] در صفحه ۲۳ از کتاب قید شده که پدر رضاشاه عباسعلی خان نام داشته و چون بسیار مهربان بوده همه اهل ده او را «داداش» مینامیدند. در صفحه ۲۴ کتاب قید شده که عباسعلی خان نظامی بود و درجه یاور داشت و عباسعلی خان به همراه برادر بزرگترش رئیس فوج سوادکوه بود. مرگ عباسعلی خان در تهران اتفاق افتاد و در آن زمان رضاشاه نوزادی چهل روزه بود و مادرش نوشآفرین خانم پس از شنیدن این خبر به سوی تهران حرکت کرد.
همچنین در صفحه ۲۵ همین کتاب به گفتههای محمد رضا شاه پهلوی در کتاب خودش با عنوان مأموریت برای وطنم استناد شده و اینچنین آوردهاست: «پدرم در سال ۱۲۵۶ در استان مازندران که نزدیک بحر خزر است، پا به عرصه وجود گذاشت. او بر خلاف پادشاهان قاجار که چنانکه گفتم از «نژاد ترک» بودند، از خانوادهای «اصیل ایرانی» بود و پدر و جدش در ارتش ایران با سمت افسری خدمت کرده بودند. جد او در یکی از جنگهای ایران و افغانستان از خود شجاعت و رشادت مخصوصی نشان داده و پدرش فرماندهی هنگی را که در استان مازندران ساخلو داشت، عهدهدار بود .» در همین صفحه از کتاب تصدیق و تأیید شده که جد رضاشاه پهلوی که محمد رضاشاه از شجاعت و رشادتش در جنگ افغانستان یاد کرده، «مراد علی خان سلطان» نام داشت و پدر او «حاجی محمد حسن خان سلطان» بود و «حاجی محمد حسن خان سلطان» فرزند «سلیمان خان پهلوان» بود. او فرزند «جهانبخش خان پهلوان»، پسر «خسرو خان» بود. «خسرو خان» فرزند «رمضان خان پهلوان» بود. در صفحه ۲۶ از همین کتاب دربارهٔ علت پسوند «پهلوان» در نام پدران و نیاکان رضاشاه پهلوی، با ارائه تصویری از کشتی محلی مازندران توضیح اینچنین آورده شدهاست: «در قدیم کسانی را پهلوان مینامیدند که شجاعت و رشادت داشتند و در کشتی پیروز میشدند. کسانی که هر سال در مراسم کشتیگیری پیروز میشدند، لقب پهلوان میگرفتند. مازندرانیها و از جمله مردم دهکدههای سوادکوه هر سال و در یک روز معین در جایی جمع میشدند و با بر پا کردن مراسم کشتی گرفتن، پهلوان خود را انتخاب میکردند. هنوز هم در سوادکوه چنین مراسمی برگزار میشود.[۲۹]»
در بریگاد قزاق
[ویرایش]در سن ۱۴ سالگی[۳۰] توسط صمصام (از ابواب جمعی علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم)، یکی از بستگان خود وارد فوج سوادکوه و تابین (سرباز) شد. از خود وی نقل شدهاست که به هنگام ورود آن قدر خردسال بودهاست که دیگران وی را سوار اسب میکردهاند.[۳]
سال ۱۲۷۵ خورشیدی پس از کشته شدن ناصرالدینشاه قاجار، فوج سوادکوه برای نگاهبانی از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده شد. وی در دوران خدمت در قزاقخانه مدتی نگهبان سفارت هلند در تهران بود. امضای تغییر شیفت روزانه وی هنوز در این محل نگهداری میشود.[۳]
سپس به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی (گروهبان تا استوار)[۳۱] گروهان شصت تیر منصوب شد. در این دوره رضاخان به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسلهای ماکسیم آن زمان، به «رضا ماکسیم» معروف شد.[۳۲]
در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری (ستوانی) به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.[۳]
او در این سمت علیه فرمانده بریگاد یعنی سرهنگ کلرژه کودتایی را به فرماندهی استاروسلسکی، معاون وی با موفقیت اجرا نمود. اجرای این کودتا با هماهنگی احمدشاه توسط رضاخان به کودتای اول رضاخان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه به روسیه بازگشت و استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد.[۳۱]
در میان قزاقها رضا فردی آزاداندیش ولی ناآرام و متمرد بود.[۳۳] او یک بار در زمان استاروسلسکی، پاگون یکی از افسران روسی ارشدش را کَند. او همچنین فرماندهی معنوی سایر افسران ایرانی را نیز به دست آورده بود؛ چراکه سایر افسران ایرانی نیز از او تبعیت میکردند و استاروسلسکی همواره مجبور بود او را راضی نگه دارد.[۳] او اهل تملق نبود و با زیر دستانش در بریگاد به نیکی رفتار میکرد و گاه به آنان از جیب خود انعام نیز میداد.[۳۱] گاهی نیز مانند سایر قزاقها دست به شمشیر و اسلحه میبرد؛ ولی کینه جو نبود و انتقام نمیگرفت. یکی از افسران هم ردهاش به نام علیشاه در درگیری ای صورت او را زخمیکرد. زمانی که رضا وزیر جنگ شد، افسر مزبور فرار کرد. به دستور رضا او را برگرداندند و با درجهای از او دلجویی کردند و او تا مقام سرتیپی نیز رسید.[۳۴]
با اخراج افسران روس، بریگاد قزاق تحت نظر یک افسر نالایق ایرانی به نام سردار همایون، قرار گرفت و رضاخان عملاً فرمانده واقعی بریگاد (زیر نظر ژنرال آیرونساید) بود.[۱۵][۳۵]
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی و چند ماه قبل از کودتا، رضاخان برای شرکت در سرکوب قیام میرزا کوچک خان جنگلی به گیلان فرستاده شد، که منجر به عقبنشینی قوای قزاق به فرماندهی استاروسلسکی تا حوالی قزوین گردید.[۱۵][مبهم]
کودتای سوم اسفند
[ویرایش]با حضور سردارسپه که تنها ۳ ماه دوام داشت؛ شرکت کنندگان در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹: رضاشاه، مسعود کیهان، سرهنگ گلیروپ (فرمانده سوئدی ژاندارمری)، سید ضیاءالدین طباطبایی، حسین دادگر، حسن مشار، علی ریاضی، کاظم خان سیاح بودند، در پی گفتگوها و هماهنگیهای انجام شده میان سید ضیاءالدین طباطبائی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان از یک سو و ژنرال آیرونساید با رضاخان از سوی دیگر،[۱۵] در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹، کودتایی نظامی ترتیب داده شد. میزان نقشی که هر یک از افراد در برنامهریزی کودتا دارند دقیقاً مشخص نیست، گرچه سید ضیا و رضاخان هر یک مدعی این بودند که بازیگر اصلی کودتا هستند. در واقع هر یک نگران سرنوشت کشور بودند و به خصوص سید ضیا طرحهای متعددی برای مقابله با تهدید بلشویکی پیشنهاد کرده بود.[۳۶]
عدهای بر این باورند که انگلستان که از پروپاگاندای بلشویکها در تهران نگران بود، در برنامهریزی و حمایت این کودتا دست داشت.[۳۶][۳۷][۳۸] به گفته ماروین زونیس، میزان این دخالت هیچگاه مشخص نشد.[۳۹] بسیاری دیگر از پژوهشهای جدید نشان میدهد که سیاست رسمی بریتانیا در لندن، نه نقشی در طراحی و اجرای کودتای سوم اسفند داشت و نه تمایلی به برآوردن رضاشاه و برانداختن قاجارها.[۴۰][۴۱] آیرونساید در خاطرات خود مینویسد که او طی دورهای که سردار همایون فرماندهی اسمی قوای قزاق را داشتهاست بارها از اردوی آنان بازدید میکند و به این نتیجه میرسد که «رضاخان مسلماً بهترین است» و «فرمانده قزاقها (سردار همایون) مخلوقی بیفایده و ضعیف است».[۴۲]
به نوشته دانشنامه اسلام بریل، در اکتبر ۱۹۲۰ نیروهای بریتانیایی مستقر در شمال غربی ایران (که از زمان جنگ جهانی اول باقیمانده بودند) تحت سرپرستی ژنرال ادموند آیرونساید قرار گرفتند که به همراه دیگر افسران بریتانیایی با رضا خان که از چهرههای ممتاز افسران قزاق پادگان قزوین بود آشنا شده و به تحسین وی پرداختند. پژوهشهای اخیر به حضور دیپلماتیک و نظامی محلی در کودتا اشاره میکنند نه حمایت دولتی بریتانیا.[۴۳]
به نوشته دانشنامه ایرانیکا، بیشتر ناظران به اقدامات دولت جدید مشکوک باقی ماندند و به دخالت انگلستان در کودتا و همچنین شکلگیری سیاستهای دولت جدید گمان میبردند.[۳۶] این کودتا به شکل گستردهای به عنوان اقدام انگلستان برای احیای روح قرارداد ۱۹۱۹ شناخته میشد؛ علاوه بر این، عدهای بر این هستند که کودتا بدون حمایت مالی و لجستیکی پرسنل ارتش بریتانیا در قزوین امکان آغاز نداشت.[۳۶] قزاقها خود از دریافت پول و حمایت انگلیسی به خود میبالیدند.[۳۶] علیرغم آنچه سید ضیا اعلام کرد، به نظر میرسد که پرسنل ارتش بریتانیا در کودتا شرکت داشتند و هیچیک اسناد در انکار و رد دخالت نیروهای بریتانیا قابل اثبات نیست.[۳۶]
ماجرا چنین بود که با ورود ادموند آیرونساید و اخراج روسها، روزی آیرونساید همه فرماندهان ایرانی را جمع میکند و به کمک مترجم به آنان «توصیه» میکند که خلع سلاح شوند. در جوی که همه فرماندهان از صلابت این دستور سکوت اختیار کرده بودند، رضاخان برمیخیزد و با صدای رسا یادآوری میکند که آنان تنها تحت امر پادشاهشان (احمدشاه) هستند و گوشزد کرد که فرماندهان هرگز این دستور را از یک افسر انگلیسی اجرا نخواهند کرد.[۴۴]
آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. در واقع یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد. در این موقع، صرفنظر از اینکه برنامه کودتا به دست آیرونساید طراحی شده باشد یا به دست رضاخان، هردو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز کرده بودند. آیرونساید مینویسد «رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شدهاست.»[۴۲] در نتیجه این کودتا، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند.[۱۵]
بر خلاف اظهارات سید ضیا که بریتانیاییها در خصوص مقصود اصلی انتقال قزاقها فریب داده شده بودند، به نظر میرسد کارکنان نظامی بریتانیایی در کودتا درگیر بودهاند. هیچیک از گزارشهایی که درگیری بریتانیا در کودتا را نفی میکنند قابل اثبات نیستند. بریتانیاییها نگران «پروپاگاندای بلشویکی» در تهران و اثر آنها بر ارتش بودند. کلنل هنری اسمیت انگلیسی سردار همایون، رئیس تشریفاتی بریگاد قزاق را تحت فشار نهاده بود تا از نیروهای مستقر در قزوین استفاده کرده و علیه اشغال توسط بلشویکها پیش دستی کند. هرمن نورمن وزیر مختار بریتانیا در تهران هم برنامه را تأیید کرده و خواهان جایگزینی ۶۰۰ قزاق مستقر در تهران با تعداد برابری از مردان تازه آموزش دیده از قزوین، تحت فرماندهی رضا خان، بود. بسیار محتمل است که شاه و نخستوزیر که تازه کابینهاش را بازسازی کرده بود، به امید تحکیم دولت با این برنامه موافق بودند. سردار همایون با ادعای این که اسمیت اصرار کرده، نیروی خیلی بزرگتری را اعزام کرد. اسمیت بعدها به نقشی که او و دابلیو. ای. اسمارت، دبیر شرقی هیئت دیپلماتیک بریتانیا ایفا کرده بودند اعتراف کرد. آیرونساید احتمالاً تشویق به این حرکت کرده بوده گرچه در جریان جزئیات برنامه نبودهاست. خاطرات وی نشان میدهد که او حامی کودتای نظامی بوده و برای اجرای آن رضا خان را در ذهن داشتهاست. با قضاوت بر اساس نظرات ضبط شده از مقامات وزارت امور خارجه بریتانیا، درگیری بریتانیا از سوی وزارت خارجه هدایت نمیشدهاست. حتی به نظر میرسد نورمن در خصوص مقصود واقعی حرکت قزاقها بیخبر بوده تا این که چند روز قبل از کودتا آیرونساید به وی گفتهاست.[۳۶]
سِر پِرسی لورن در یکی از نامههایش به وزارتخانه از رضاخان به عنوان مردی درستکار و باعرضه یاد میکند که دزد نیست و با بریتانیا هم دشمنی ندارد، اما وزیر انگلیسی در جوابش به او توصیه میکند که گول نخورد، رضاخان «بلد است شیرین حرف بزند و ترش رفتار کند».[۴۵]
هارولد نیکلسون، نماینده سیاسی بعدی در تهران، سیاست ستایشگرانه لورن نسبت به رضاشاه را نکوهش میکرد و رضاشاه را از توانایی فکری و اخلاقی برای احراز مقامات عالی بیبهره میدانست. رابرت کلایو، جانشین نیکلسون، نیز نظریاتی مشابه او داشت. در پایان سال ۱۳۰۶ سفارت بریتانیا در تهران به این نتیجه رسیده بود که رضاشاه هزار بار از احمدشاه بدتر است. در سال ۱۳۱۱ در آستانه درگیری ایران و انگلستان، وزارت خارجه بریتانیا، رضاشاه (که قرارداد نفت را به درون آتش شومینه انداخته بود) را یک «وحشی» خواند و سال بعد یک «دیوانه خونآشام».[۴۶][۴۷]
به هر روی محتمل است دولت بریتانیایی هند به کودتا و تشکیل یک دولت معتدل میانهرو در تهران تشویق کرده باشد. مقامات آن دولت از قرارداد ۱۹۱۹ ایران-انگلستان انتقاد کرده و آن را مغایر با احساسات ملی گرایانه و منافع بلندمدت بریتانیا در کل منطقه میدانستند. اردشیر جی ریپورتر، مشاور ارشد هند در تهران، خواهان تأسیس یک دولت قوی بود و از اکتبر ۱۹۱۷ با رضا خان در تماس بود. او در خاطراتش برای معرفی کردن رضا خان به آیرونساید برای خود اعتبار قائل میشود.[۳۶]
سردار سپه
[ویرایش]پس از کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی، مسعود کیهان را به وزارت جنگ منصوب کرد، اما کشمکشها بین مسعود کیهان و رضا خان باعث شد که او در هفت اردیبهشت استعفا دهد[۴۸][۴۹] و احمدشاه رضاخان را با لقب سردار سپه به وزارت جنگ منصوب کند. رضاخان سردار سپه تا سوم آبان ۱۳۰۲ در این سمت بود؛ و در این مدت نیروهای قزاق و ژاندارمری و نظمیه را ادغام کرد و ارتش ملی را به وجود آورد.[۵۰] در هجدهم خرداد ۱۳۰۱ از مجلس سیزده هزار تومان بودجه برای اعزام شصت افسر جهت تحصیل به فرانسه گرفت.[۵۱] از لحاظ سیاسی او در این دوره با نخستوزیرهای شاه به ویژه احمد قوام مشغول جنگ قدرت بود. درعوض با احمدشاه رفتاری احترامآمیز و خاضعانه داشت. احمدشاه اکثر اوقات در خارج از کشور به سر میبرد.[۱۵]
با ظهور ارتش نوین ایران، امنیت که سالها بود از کشور رخت بربسته بود، دوباره به کشور بازگشت.[۵۲] رضاشاه موفق شد در این دوره و به مدد مانورهای سیاسی[۵۳] و ارتش نوین خود، یاغیانی مانند شیخ خزعل، کلنل محمدتقی خان پسیان و بلوچها را در جنوب تختهقاپو کند. همچنین انقلابیونی مانند میرزا کوچک خان جنگلی که از دوران مشروطه بر نواحی شمالی حکومت داشتند، توسط قوای این ارتش سرکوب شدند.[۳۱] وی به پاس این پیروزی شمشیر مکلل به جواهر از احمدشاه دریافت کرد.[۳] در این راستا حتی مخالفانی مانند سید حسن مدرس و محمد مصدق نیز بازگرداندن امنیت به کشور توسط وی را ستودند.[۱۵]
نخستوزیری و جمهوریخواهی
[ویرایش]سرانجام در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخستوزیری منصوب شد و شاه نیز پس از چند روز به اروپا رفت و عملاً کشور را به رضاشاه سپرد. رضاشاه در این مدت پایههای قدرت خود را استوار کرد و به کوشش برای سرنگونی حکومت قاجار پرداخت.[۱۵]
نخستوزیر، طی این دوره متوجه شد که برخی از ناآرامیها را نمیتوان با جنگ از بین برد؛ بنابراین، روی به سیاست آورد و با آوردن خانزادگان به تهران اسباب شهرنشینی آنان را فراهم نمود و آنان را از طغیان و مخالفت بازداشت.[۳]
پادشاهان قاجاریه، تقریباً از اواسط دوران سلطنت ناصرالدین شاه، کشورداری را رها نموده و هیچ گامی در جهت بهبود وضع عمومی برنداشته بودند و سفرنامههای اروپائیان (همچون فرد ریچاردز،[۵۴] کلود آنه[۵۵] و ویتاسکویل وست[۵۶]) در این دوران، روشن میکند که کشور به ویرانهای تبدیل شده بود.[۱۵]
لذا طی سالهای نخستوزیری، رضا شاه که اختیارات فوقالعادهای پیدا کرده بود توانست یک رشته اصلاحات عمومی را به مرحلهٔ عمل برساند. این اصلاحات موجب شده بود تا عموم مردم نسبت به وی دید مثبتی داشته باشند. از دیگر سو، نخستوزیر هنوز افکار ضد مذهبی خود را بروز نداده بود.[۳] او در این دوره در مراسم مذهبی شیعیان در مساجد و تکایا شرکت میکرد و از وجود شاهزادگان قاجاری پرنفوذ همچون نصرتالدوله و صارمالدوله در دولت استفاده مینمود.[۱۵]
بنابراین در غیاب احمدشاه، عوامل رضاشاه اندیشه الغای سلطنت و رئیسجمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. اما تغییر حکومت کشور به جمهوری با مخالفت شدید برخی از روشنفکران و روحانیون همچون ملکالشعرا بهار و سید حسن مدرس با شکست روبرو شد.[۱۵]
رسیدن به پادشاهی
[ویرایش]در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوریخواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرتالدوله، سید حسن مدرس و تقریباً اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیرشده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر میشد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.[۵۷]
تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن نخستوزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق به دست آورد.[۵۸] ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس مؤسسان سوگند پادشاهی خورده بود.[۵۹]
به هر تقدیر با فشارهای نخستوزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحدهای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتاً دموکراتیک انتخاب میشدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس مؤسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملاً غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند سید ابوالقاسم کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطقهای پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس مؤسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت و برای اولین بار در سال ۱۳۰۴ بر تخت مرمر نشست. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ در تالار سلام انجام شد.[۱۵]
سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضا شاه در برقراری نظم در کشور نبودهاند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخستوزیر واگذار شدهاست، لذا حیف است که نخستوزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد.[۶۰]
سالهای نخست پادشاهی
[ویرایش]با پایان دوران جنگ قدرت در کشور و پادشاهی رضا شاه، دوره رشد و سازندگی آغاز گردید. در این دوران رضا شاه، هنوز با افرادی رایزنی میکرد و مخالفانی چون محمدتقی بهار و محمد مصدق، آنقدر آزادی داشتند تا علناً با شاه مخالفت کنند[۶۰] و حتی از قبول مقام وزارت سر باز زنند.[۶۱]
هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند پادشاهی نشست، جهان در آرامش موقت پس از جنگ جهانی اول نفسی میکشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گستردهای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. رضا شاه توانست از آرامش نسبی میان دو جنگ، حداکثر بهرهبرداری را نموده و زیرساختهای کشور همچون ارتش و راهها را به دست مستوفیالممالک، نخستوزیر مردمی و شناخته شده نوسازی کند.[۶۲] در همین دوران بود که کاپیتولاسیون الغا شده و راهآهن سراسری ایران به سرعت ساخته شد.[۶۱] همچنین آخرین آشوبها و ناامنیها نیز توسط رضا شاه سرکوب شد و شمال شرق ایران که محل جولان یاغیان بود، به تسخیر ارتش درآمد و شهرهای جدید (مانند بندر ترکمن و گنبد کاووس) در محل این ناآرامیها ساخته شد.[۶۳]
رضاشاه، در این دوران به تقویت نفوذ و افزایش پایگاه مردمی خود، خصوصاً در میان برخی روشنفکران پرداخت. سازمانهای زنان (مانند جمعیت نسوان وطنخواه) آزادی فعالیت داشتند و گروههای چپ مانند حزب کمونیست ایران فعالیت میکردند.[۶۴][۶۵] رضا شاه، بعدها هیچگاه نتوانست پایگاه مردمی خود را در این دوران مجدداً به دست بیاورد.[۶۶] در اواخر این دوران بود که قانون مدنی کشور به تصویب مجلس رسید. با تصویب این قانون، قدرت روحانیون که تا آن زمان تنها مقام قضایی کشور بودند، به چالش کشیده شد.[۶۷]
تنها سفر خارجی رضاشاه
[ویرایش]رضاشاه در کل زندگیاش تنها یک سفر به خارج از ایران داشت و آن هم ترکیه بود که با مصطفی کمال آتاترک دیدار کرد. تنها سفر خارجی رضاشاه، سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ بود. او در این سفر سخت تحت تأثیر همپای ترکش مصطفی کمال آتاترک قرار گرفت و کوشید تا مانند او، کشور را با قدرت اداره نماید. چنانکه شمشیر جواهر نشانی به رسم یاد بود به همراه عکس خود را به وی هدیه کرد و در پای عکس نوشت: «به رسم یادگار برای دوست عزیز و برادر محترم حضرت قاضی مصطفی کمال رئیسجمهور ترکیه ارسال گردید» سعد آباد ۲۹/ ۵/ ۱۳۱۳ که امروزه این عکس و شمشیر در موزه رسمی مقبره آتاتورک در شهر آنکارا است. در این سفر، رضاشاه با دیدن زنان بیحجاب ترک که مشغول به کار بودند و همانند مردان در صنعت کار میکردند به فکر کشف حجاب زنان افتاد.[۶۸][۶۹]
برخی از اقدامات رضاشاه
[ویرایش]رضاشاه چه در جایگاه پادشاه و چه در جایگاه نخستوزیر و وزیر جنگ، کارهایی کرد که برخی از آنها عبارتاند از:[۷۰]
- ساخت راهآهن سراسری ایران (از دریای خزر تا خلیج فارس)[۷۱]
- راهسازی سراسری در کل کشور
- ساخت جاده مخصوص پهلوی (خیابان ولیعصر کنونی در تهران)[۷۲]
- متحدالشکل کردن لباس مردان، دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و فینه و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در پست نخستوزیری)
- کشف حجاب اجباری (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و بازکردن صورت)[۷۳]
- تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران[۷۴]
- بنیانگذاری ثبت اسناد[۷۵]
- بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه[۷۶][۷۷]
- لغو کاپیتولاسیون (مربوط به معاهده ترکمانچای)[۷۸]
- متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران و تصویب قانون نظام وظیفه عمومی[۷۹]
- بنیانگذاری بانک سپه[۸۰]
- بنیانگذاری بانک ملی ایران[۸۱]
- بنیانگذاری بانک فلاحتی (بانک کشاورزی کنونی)[۸۲]
- بنیانگذاری بیمه ایران[۸۳]
- بنیانگذاری رادیو ایران[۸۴]
- بنیانگذاری دانشگاه تهران[۸۵]
- بنیانگذاری خبرگزاری پارس[۸۶] (خبرگزاری ایرنا کنونی)
- بنیانگذاری فرهنگستان ایران[۸۷]
- بنیانگذاری شرکت نساجی مازندران
- تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای برجی مانند حَمَل و ثور به ماههای اوستایی مانند فروردین و اردیبهشت)
- تغییر واحد پولی مسکوکات طلا از «تومان» به «پهلوی» در سال ۱۳۰۵ و مسکوکات نقره از دینار و «قران» به «ریال» در سال ۱۳۱۰
- ازسرگیری چاپ و نشر منظم اسکناس زیر نظر بانک ملّی ایران که تا پیش از این زمان، تنها در دورهٔ ناصرالدین شاه آن هم توسط بانک شاهنشاهی ایران رواج داشت.
- تغییر نام رسمی کشور در زبانهای خارجی و مجامع بینالمللی از «پرشیا» به «ایران» در سال ۱۳۱۴.[۸۸]
- تغییر تقسیمات کشوری از ۴ ایالت (آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس، خراسان) به ۱۰ استان در ۱۴ بهمن ۱۳۱۶ و تغییر نام واحدهای تقسیمات کشوری از ایالت، ولایت و بلوک به استان، شهرستان، بخش و دهستان که از متون باستانی استخراج شده بود.[۸۹]
- تغییر نام بسیاری از شهرها (نظیر دزدآب به زاهدان، گچ قرهگلی به گچساران، ناصری به اهواز، صحرا و استرآباد به گرگان، خبیص به شهداد، قمشه به شهرضا، بارفروش به بابل، هارون آباد به شاه آباد (اسلامآباد غرب کنونی)، دهکرد به شهرکرد، دهنو به نوشهر، پهره به ایرانشهر، سخت سر به رامسر، مشهدسر به بابلسر، حسینآباد پشتکوه به ایلام، منصورآباد پشتکوه به مهران، ساوجبلاغ مکری به مهاباد، تون به فردوس، آق قلعه به پهلوی دژ، انزلی به پهلوی، ارومیه به رضائیه، ترشیز به کاشمر، کرمان و بلوچستان به مکران) که نام بسیاری از آنها تاکنون پابرجا ماندهاست.[۸۹]
- تغییر نام معابر شهری: محله به برزن، پاساژ به تیمچه، بند به دربند، پس کوچه به بنبست
- تغییر نام وزارتخانههای ایران که تا آن زمان بیشتر عربی بود به فارسی روان[۹۰]
- تغییر اصطلاحات علمی، صنعتی و شهری: این کار، ابتدا از ارتش و توسط شخص رضاخان (به عنوان وزیر جنگ در ۱۳۰۰ ش) شروع شد و در ادامه فرهنگستان ایران آن را ادامه داد. بدین ترتیب که آن اداره به تمام مؤسسههای دولتی اعلام کرد واژههای تخصصی مورد استفاده خود را فهرست کرده به این اداره بفرستند، تا معادل فارسی آن ابداع شود. برای مثال، بلدیه به شهرداری، عمله به کارگر، اطفائیه به آتشنشانی، معاون فنی به دستیار تبدیل شدند.[۹۱]
- دستور به حفظ، بازسازی و مرمت آثار تاریخی ایران[۹۲]
- تأسیس نخستین موزه ایران با نام موزه ایران باستان
- حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران با سرکوب وابستگان به قدرتهای خارجی یا مخالفین داخلی و افراد متجاسر همچون شیخ خزعل،[۹۳] اسماعیل سیمیتقو،[۹۴] میرزاکوچک خان، محمد تقی خان پسیان، دوست محمدخان بارکزائی و…
- تخته قاپو کردن عشایر
- بازسازی مکانهای تاریخی ایران از جمله آرامگاه فردوسی و آرامگاه خیام و موافقت با باستان شناسان خارجی برای بررسی و کشف آثار باستانی در ایران.[۹۵]
- ساخت صنایع دفاعی
- ساخت موزه ملی ایران
- ساخت فرودگاه مهرآباد
- ساخت آتشکده زرتشتیان
نام ابتدایی | پس از تغییر | نام ابتدایی | پس از تغییر | نام ابتدایی | پس از تغییر | نام ابتدایی | پس از تغییر |
---|---|---|---|---|---|---|---|
عبادان | آبادان | مشهدسر | بابلسر | سخت سر | رامسر | قمشه | شهرضا |
دهخوارقان | آذرشهر | بندر انزلی | بندر پهلوی | شاه عبدالعظیم | ری | ارومیه | رضائیه |
قره تکمن | آزاد شهر | سیاه دهن | تاکستان | دزدآب | زاهدان | آق قلعه | پهلوی دژ |
کچان | آستانه | تیکان تپه | تکاب | خوار | گرمسار | قره سو | بندر شاه |
سلطانیه | اراک | خرمآباد (شهسوار) | تنکابن | جز | گز | هارون آباد | شاه آباد |
صلاح آباد | اندیمشک | کفشک | بندر جاسک | جرجان | گنبد قابوس | ده کرد | شهر کرد |
ناصری | اهواز | محمره | خرمشهر | امله | گیلان غرب | سلماس | شاهپور |
کبود جامه | مینودشت | شبستون | سراوان | تراکمه | لامرد | استر آباد | گرگان |
فهرج | ایران شهر | هفاجیه | سوسنگرد | ساوجبلاغ مکری | مهاباد | بنی طرف | دشت میشان |
حسینآباد پشتکوه | ایلام | سورگ | شادگان | دم آویژ | نور آباد | فلاحیه | شادگان |
باول | بابل | رباط کریم | شهریار | حبیب آباد | نوشهر | اشرف | بهشهر |
بندر ترکمن | بندر شاه | تون | فردوس | علیآباد | شاهی | منصورآباد پشتکوه | مهران |
تبعید شدن در شهریور ۱۳۲۰
[ویرایش]با وقوع جنگ جهانی دوم ایران اعلام بیطرفی کرد و حتی برای ندادن بهانه به دست متفقین که در جنگ با آلمان بودند، در چندین مرحله از شمار نیروهای آلمانی در ایران (که متفقین آنان را جاسوس رژیم نازی میخواندند) کاست. بهطوریکه حتی روابط دوستانه هیتلر و رضاشاه به سردی گرایید و کودتایی ضد رضاشاه از سوی آلمانیها طراحی شد که نافرجام ماند؛ ولی بریتانیا که به نفت رایگان ایران برای پیشبرد جنگ نیاز داشت، و روسیه که نیازمند دریافت کمکهای لجستیکی از متفقین بود، با چراغ سبز آمریکا، با نقض آشکار بیطرفی ایران در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کردند.[۳۹] از این روز به مدت یک هفته، شهرهای شمالی و غربی و جنوبی ایران از چندین جهت مورد تهاجم همهجانبه ارتش سرخ شوروی و ارتش بریتانیا قرار گرفت. همچنین نیروهای شوروی به بمباران شهرهای شمالی و شمال غربی ایران پرداختند. در روز ششم فروغی که به مقام نخستوزیری رسیده بود، ترک مقاومت را در دستور کار قرار داد و به رایزنی با اشغالگران پرداخت. رضاشاه بعد از ظهر روز نهم شهریور همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را —که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود— به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد. شاه سرلشکر احمد نخجوان، (کفیل وزیر جنگ)، و سرتیپ علی ریاضی را مسبب این خیانت قلمداد کرد، ازآنرو به ضرب و شتم آنان پرداخته و پس از خلع درجه، آنان را زندانی کرد. سپس دستور داد ایشان به خاطر این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند.[۹۶]
پس از اشغال ایران، بریتانیا پیامی به این مضمون به رضاشاه ارسال کرد:[۹۷]
« | ممکن است اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد. | » |
رضاشاه سپس تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت.[۹۸]
در مسیر بندرعباس در یکی از مناطق لارستان گرمای شدید هوا برای رضاشاه مشکلساز شده بود، در این بین یکی از اهالی آن منطقه مقداری یخ به رضاشاه و همراهانش داد. شرح این واقعه از کتاب تحشیه باستانی پاریزی در کتاب فرماندهان کرمان نوشته شیخ یحیی احمدی کرمانی انتشارات دانش ۱۳۶۲(یادداشتهای محمود جم درسالنامه ۱۳۴۰ دنیا):[۹۹]
در هر حال از سیرجان رهسپار بندرعباس شدیم. وقتی وارد بندرعباس شدیم در گرمای ماه مهرماه ۱۳۲۰ مثل اینکه رضا شاه و من و سایر همراهان وارد آب حوض شده و قبل از اینکه بدن خود را خشک نماییم لباس بر تن کردهایم. شاه در بندر عباس دستور دادند تمام چمدانها را مأمورین گمرک مورد تفتیش قرار بدهند و صورت مجلسی هم تهیه شود تا محقق گردد جواهرات سلطنتی همراه شاه نیست.
در بندرعباس هم شاه از گفتارهای رادیو لندن عصبانی بودند ولی من میدانستم تمام این جریان زیر سر «سر رید بولارد» سفیر انگلستان در تهران میباشد. ایشان چارهای جز ترک ایران نداشتند و به وسیله کشتی نیمه باری و نیمه مسافری انگلیسی موسوم به «بندرا» خاک ایران را ترک گفتند.
شدت گرمای بندرعباس مخصوصاً یک ساعت قبل از عزیمت رضاشاه بحدی بود که گله داری —بازرگان بندرعباسی— مقداری یخ به عنوان تحفه به شاه تقدیم داشت. یخ در آن گرمای شدید بندرعباس نعمتی بود. شاه با مشاهده یخ دست در جیب بردند و ۱۵ سکه پهلوی طلا درآوردند تا به گله داری بدهند. عرض کردم ایشان از مکنت و ثروت برخوردار است، اجازه بفرمایید پس از بازگشت به تهران در مقام تقدیر از رفتار او برآیم (آقای گله داری بعداً در سال ۱۳۲۳ از بندرعباس به مجلس شورای ملی رفت).
رضا شاه قبول کردند و با لنجی بندر و ساحل را ترک کرده تا در دو کیلومتری سوار کشتی بشوند. در کشتی صورت مرا بوسید و پس از آنکه مراسم خداحافظی در محیط بسیار ناراحتکننده به عمل آمد به ساحل بازگشتم و بعد ازظهر همان روز از همان راهی که آمده بودم به طرف تهران رهسپار شدم.
دوران تبعید
[ویرایش]رضاشاه در ابتدا قصد داشت در یکی از کشورهای آمریکای لاتین و به احتمال زیاد کشور آرژانتین ساکن شود. وی به همراه یازده نفر از اعضای خانوادهٔ سلطنتی از جمله شمس پهلوی و علیرضا پهلوی و همچنین هشت نفر دیگر در شهر بندرعباس سوار کشتی انگلیسی شده و این شهر را به قصد بمبئی هند ترک کردند تا مدتی را در این شهر بگذرانند و پس از رفع خستگی به یکی از کشورهای شیلی یا آرژانتین برای سکونت بروند. اما پس از نزدیک شدن به شهر بمبئی، حکومت هند انگلیس به وی اطلاع داد که نمیتوانند در این شهر اقامت کنند و باید به سمت جزیرهٔ موریس رهسپار شوند و این امر موجب برآشفتگی رضاشاه شد؛ زیرا تا پیش از این واقعه وی و همراهانش گمان میکردند که پس از استعفا و ترک ایران میتوانند آزادانه در هر جای دنیا که مایل باشند ساکن شوند اما بعد متوجه شدند که در واقع به نوعی زندانی دولت انگلیس هستند. به مسافران کشتی حتی اجازهٔ ورود به شهر بمبئی را نیز ندادند و مجبور شدند مدت پنج روز را وسط دریا در کشتی منتظر بمانند تا کشتی دیگری از راه برسد و با آن کشتی رهسپار جزیرهٔ موریس بشوند.[۱۰۰]
«سر کلارمونت اسکراین» کنسولیار انگلیس در کرمان که مأمور انتقال رضاشاه و همراهانش به جزیره موریس بوده در کتاب «جنگ جهانی در ایران» و همچنین شمس پهلوی در خاطرات خود، علت اینکه به هیچیک از مسافران اجازهٔ ورود داده نشد را این میدانند که ممکن بود ورود پادشاه یک کشور اسلامی به بمبئی منجر به بروز شورش مسلمانان در این شهر شود. رضاشاه پس از مدتی اقامت در جزیره موریس چندین بار دربارهٔ وضعیت آب و هوایی آنجا به حکمران انگلیسی این جزیره اعتراض نمود تا سرانجام با انتقال وی و همراهانش به مکانی بهتر در آفریقا موافقت شد.[۱۰۰]
رضاشاه در حدود ۵ ماه در جزیره موریس زندگی کرد. پس از گذشت ۵ ماه، رضاشاه را به شهر ژوهانسبورگ انتقال دادند. سرانجام رضاشاه در ۴ مرداد ۱۳۲۳ هجری خورشیدی در اثر سکته قلبی در ژوهانسبورگ درگذشت.[۱۰۱]
منش و بینش
[ویرایش]زبان
[ویرایش]او چند زبانه بود: با همسایگاناش به گویش سوادکوهی (لهجهای از زبان مازندرانی)، با دنیای خارج فارسی، با افسران قزاق طرفدار تزار به روسی؛ و با مردان اش به نوعی دیگرگون از ترکی صحبت میکرد.[۱۰۲]
دین
[ویرایش]دولت رضاشاه، اعمال نفوذ برنهاد مذهب را نیز در دستور کار قرار داد. حوزههای علمیه در قم، اصفهان، و البته نجف خودمختار باقی ماندند، اما دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مسجد سپهسالار (که توسط امام جمعه منتخب دولت اداره میشد) داوطلبان را امتحان میکردند تا معلوم کنند کدام یک صلاحیت آموزش دینی به مردم و در نتیجه درآمدن به کسوت روحانیت را دارند. به عبارت دیگر، برای نخستین بار دولت نحوه درآمدن به جرگه علما را تعیین میکرد. البته، روحانیونی که برای کار در بخش خدمات دولتی انتخاب میشدند، باید لباس روحانیت را کنار میگذاشتند و از پوشش غربی و کلاه استفاده میکردند. شگفت اینکه این اصلاحات به روحانیون نیز هویتی متمایز بخشید. ضمناً وزارت آموزش، آموزش مذهبی را در مدارس دولتی اجبار کرد و با کنترل محتوای این دروس، جلوی هر عقیدهای را که بویی از شکآوری نسبت به مذهب داشت میگرفت. هدف رضا شاه بیشتر حاکم کردن دولت بر تبلیغ و ترویج اسلام بود تا تضعیف مذهب با اندیشههای سکولار. وی زندگی سیاسیاش را با رهبری قزاقها در آیینهای ماه محرم آغاز کرده بود و برای بسیاری از یازده فرزندش، نامهای شیعی انتخاب کرده بود. محمدرضا، غلامرضا، علیرضا، احمدرضا، عبدالرضا و حمیدرضا. واعظان سرشناس را برای ارائه برنامههای مذهبی به رادیوی سراسری دعوت کرد. وی همچنین شریعت سنگلجی، واعظ پر آوازه مسجد سپهسالار را ترغیب کرد تا آشکارا نیاز مبرم شیعه به نوعی «رفرماسیون» را اعلام کند. سنگلجی اغلب در منبرهای خود بر این نکته تأکید میکرد که اسلام در تضاد با تجدد - به ویژه علوم، پزشکی، سینما، رادیو و سرگرمی رو به رشد یعنی فوتبال- نیست.[۱۰۳]
رضاشاه سنت شاهی تأمین بودجه مالی مدارس علمیه، بزرگداشت مجتهدین اعظم و سفرهای زیارتی - حتی به نجف و کربلا - را استمرار بخشید. به هشت روحانی که در سال ۱۳۰۰/ ۱۹۲۱ از عراق گریخته بودند، پناهندگی اعطا کرد. عبدالکریم حائری یزدی، مجتهدی بسیار محترم را به اقامت در شهر قم و تبدیل آن به مرکزی همانند نجف ترغیب و تشویق کرد. حائری که همواره از سیاست دوری میجست، برای نهادینه کردن تشکیلات دینی، بیش از هر روحانی دیگری فعالیت کرد. در همین سالها بود که، استفاده از القاب روحانی نظیر آیتالله و حجتالاسلام بین عموم رایج شد. شیخ محمد حسین نائینی، طرفداری از دولت را به جایی رساند که کتاب اولیهاش در مدح مشروطیت را نابود کرد. رضاشاه طلاب علوم دینی را از انجام وظیفه معاف و تأیید و ترویج هرگونه عقاید «الحادی» و «مادیگرایانه» را ممنوع کرد. برخی از روحانیون با لحنی پرجذبه در باب عرفان و مشخصاً شاعران صوفی چون مولوی و حافظ، داد سخن میدادند. آنها شکآوری را با مادیگرایی و ماتریالیسم را با کمونیسم برابر میپنداشتند. از نظر یکی از روحانیون نویسنده درسنامه، هدف آموزش ابتدایی شناساندن خداوند به کودک است. شگفتآور نیست که شمار بسیار معدودی از روحانیون بلندمرتبه در مقابل شاه ایستادگی کردند.[۱۰۴]
رضاشاه، تا پیش از پادشاهی، تظاهرات مذهبی شدیدی داشت. او در دستههای عزاداری حسین و همچنین در تکایا و حسینیهها فعالانه شرکت میکرد.[۳][۱۵][۳۱] لیکن در همان دوران (دوره وزارت جنگ) نیز اعتقاد عمیق به جدایی دین و سیاست داشت.[۱۰۵]
تحقیق محمد فغفوری دربارهٔ رابطه علما-دولت بین ۱۹۲۱ و ۱۹۴۱ نشان میدهد که رضاخان از هویت قومی/دینی برای دستیابی به اهداف سیاسیاش استفاده کرده بود. او تلاش کرد تا رقبا و شریکش، سید ضیاءالدین طباطبایی را با استفاده از روابطش با گروههای غیرمسلمان، به خصوص ارامنه حذف کند. رضاخان با تشکیل یک جبهه متشکل از ارامنه، بریتانیاییها و سید ضیا موفق شد حمایت علما را برای دور کردن رقبایش به دست آورد.[۱۰۶]
او روابط خوبی با روحانیون معاصرش نداشت و با تصویب قانون مدنی و تربیت قضات، دست روحانیون را از محاکم سنتی کوتاه نمود.[۱۰۷] با طرح کشف حجاب و لباس متحدالشکل مردان و محدود نمودن روحانیون (به غیر از علمای طراز اول) از پوشش سنتی، روحانیون را علناً به مبارزه طلبید و در واقعه مسجد گوهرشاد مشهد (۱۳۱۴)، که چندین ماه پیش از تصویب قانون منع حجاب روی داد، با کشتار و سرکوب بستنشستگان در مسجد، این مبارزه را با قوهٔ قهریه به پیش برد. او حتی یک بار که یکی از دخترانش در حرم حضرت معصومه بدحجاب ظاهر شده بود و از این بابت مورد اعتراض واقع شده بود، بشخصه به قم رفت، با چکمه وارد حرم شد و روحانی اعتراضکننده را به شلاق بست.[۳][۱۵][۱۰۸] ولی به علت رابطه نزدیک و خوب رضاشاه با عبدالکریم حائری یزدی، بزرگترین مرجع تقلید در آن زمان و با وساطت او هیچ اعتراضی به این اقدام رضاشاه صورت نگرفت.[۱۰۹][۱۱۰]
گرچه در دوره رضاشاه به ارامنه خودمختاری فرهنگی و دینی اعطا شد، و حق داشتند یک نماینده اضافه در مجلس داشته باشند، اما رضاشاه مدارسشان را در سالهای ۱۹۳۸–۱۹۳۹ بست و خودمختاری درونیشان را در خطر انداخت.[نیازمند یادکرد دقیق] مشاغل دولتی به ارامنه داده نشد. طی آن زمان، تهمتها و انتقادها در رسانههای در کنترل دولت علیه جامعه مسیحی عمدتاً متوجه ارامنه و آشوریان بود.[نیازمند یادکرد دقیق] درحالی که بریتانیاییها این مسئله را بخشی از گرایش طرفدار ناسیونال سوسیالیسم طراحی شده به منظور تحریک بخشهای متعصب مذهبی جامعه میدیدند، بیشتر ارامنه آن را ناشی از ارتباط و تحسین شخصی رضاشاه از کمال آتاتورک ترکیه میدانستند.[نیازمند یادکرد دقیق] دیگران این را بخشی از نقشه بزرگ فعالیتهای پانایرانیستی در کشور دیدهاند.[نیازمند یادکرد دقیق] روستاهای بسیاری در آذربایجان ایران تا ۱۹۳۰ که رضاشاه نامهایشان را فارسی کرد، نامهای ارمنی داشتند.[نیازمند یادکرد دقیق] هر دوی بستن مدارس اقلیتهای مذهبی و تغییر نام دهات، شهرها، خیابانها و… بخشی از چارچوب سیاست کلی رضاشاه برای استحکام دولت و کاهش وابستگی به خارج بود.[۱۱۱][نیازمند یادکرد دقیق] دوران رضاشاه به طرزی غریب به جامعهٔ زرتشتی ایران مربوط بود. از یک سو، عبادتگاهها و مدارسشان، مثل سایر اقلیتهای غیرمسلمان در معرض محدودیت قرار داشتند، از سوی دیگر آنان ابزاری بیهمتا برای ایدئولوژی ناسیونالیستی شاه جدید بودند. نمادهای ایران باستان (دارای ارتباط نزدیک با زرتشتیان) بنیاد ساخت ملت نوین ایرانی شد. روشنتر از همه اعلان ۱۹۳۴ رضاشاه بود مبنی بر این که خارجیان کشور را به جای پارس «ایران» بخوانند؛ و در ایدئولوژی جدید بهطور نزدیکی در ارتباط با گذشته درخشان پادشاهان ایرانی در دوره پیش از اشغال اعراب بود.[۱۱۲]
اقدامات رضا شاه برای ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی نارضایتیهای زیادی در میان اقلیتهای مذهبی و زبانی پدیدآورد. مدارس بهایی که تنها در تهران بیش از ۱۵۰۰ دانشآموز داشت در سال ۱۳۱۳ به بهانه برگزاری مراسمی به مناسبت سالگرد کشته شدن باب تعطیل شد. در سال ۱۳۱۰ ساموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس ناگهان به دلیل نامعلومی اعدام شد. شاهرخ ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان که از سال ۱۳۰۰ طرفدار سرسخت رضاشاه بود به دلیل اینکه پسرش در آلمان بر خلاف خواست پدر به طرفداری از نازیها سخنرانی کرده بود به ضرب گلوله پلیس کشته شد. در مورد مدارس ارامنه نخست کلاسهای تدریس زبانهای اروپایی تعطیل شد و سپس در سال ۱۳۱۷ اجازهنامه فعالیت اینگونه مدارس باطل شد. در همان سال روزنامه نیمه رسمی اطّلاعات با چاپ مقالاتی دربارهٔ «جنایات خطرناک» که همگی با نامهای ارمنی و آشوری بود، مبارزه شدیدی علیه اقلیت مسیحی به راه انداخت.[۱۱۳]
دانش و مطالعات
[ویرایش]شرایط اقتصادی خانواده رضا در کودکی و همچنین فرهنگ آن دوره که تحصیل را صرفاً برای عده معینی مقدور مینمود، باعث شد تا رضا از تحصیلات آکادمیک باز بماند. در جریان انقلاب مشروطه و پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی به همراه گروه محافظین عینالدوله که تبعید میشد، به فریمان فرستاده شد. رضاخان به عینالدوله نزدیک شد و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت.[۱۱۴]
او بعدها به مطالعه تاریخ علاقهمند شد.[۱۱۵] علاقه وی را به ادبیات فارسی از بازسازی آرامگاههای سعدی، حافظ و فردوسی میتوان حدس زد. بخشی از کتاب سفرنامه مازندران وی به تعریف از سعدی و حافظ و تمجید از خوشنویسانی همچون میرعماد حسنی، میرزا محمدرضا کلهر و درویش میگذرد و خود وی مدعی است که «کتاب بوستان سعدی هم که به یک قطعه جواهر بیشتر شبیهاست تا به کلمات معمولی، کمتر ممکن است از دسترس من دور بماند.» علاوه بر ادبیات فارسی، او به مطالعه آثار مستشرقینی همچون گوستاو لوبون نیز علاقهمند بودهاست.[۶۳]
از رضاشاه، علاوه بر چندین متن نطق و سخنرانی، دو سفرنامه خوزستان و مازندران به جا ماندهاست که هردو پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران منتشر شدهاند. گروهی نگارش این دو سفرنامه را به دبیر اعظم بهرامی نسبت میدهند.[۱۱۵]
سفرنامه خوزستان که در دوران پیش از سلطنت رضاخان نوشته شدهاست، بیشتر به وقایع مربوط به شیخ خزعل پرداختهاست.[۱۱۶] در سفرنامه مازندران که مربوط به سال ۱۳۰۵ شمسی و پس از سلطنت است، مسایل عمرانی بیشتر مد نظر بودهاست.[۶۳]
در دوره حکومت وی، آموزش اجباری رایگان که پیش از این و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود،[۱۱۷] به تدریج برآورده شد. همچنین در این دوره برای نخستین بار پس از تأسیس دارالفنون به دست امیرکبیر، مراکز ایرانی و دولتی آموزش عالی مانند دانشگاه تهران تأسیس گردید. در این دوره همچنین با تصویب قوانین حمایتی مانند معافیت یکساله محصلین مدارس متوسطه و تأکید بر نظام آموزش عالی، مدارس متوسطه رایگان دولتی نیز شکل گرفت.[۱۱۸][۱۱۹]
میهنپرستی
[ویرایش]نوشتار اصلی: گریستن رضاشاه
محمدابراهیم باستانی پاریزی تاریخدان و نویسنده در کتاب (شاهنامه آخرش خوش است، ۱۳۵۰) آوردهاست که، مراد اورنگ در سال ۱۳۰۸ داستانهایی از شاهنامه فردوسی را هر روزه در حضور رضاشاه نقل میکرد:
شبی که قرار بود «روشنک» دختر «داریوش سوم» از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود، اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند. مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشمانداز را نمودار کرده…
ببستند آذین به شهر اندرون | لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون |
در اینجا رضاشاه بیاختیار شروع به گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت. تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود. پس از این اتفاق رضا شاه فوراً دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد.[۱۲۰]
سیاست خارجی
[ویرایش]در دوره زمامداری رضاشاه، ایران رابطه نزدیکی با کشور آلمان برقرار کرد بهطوریکه این کشور به بزرگترین شریک تجاری ایران تبدیل شد و بیش از سه هزار کارشناس آلمانی در ایران استقرار یافتند.[۱۲۱] این افرایش رابطه با آلمان باعث تیرگی روابط با انگلیس و شوروی شد و یکی از بهانههای حمله این دو کشور در سال ۱۳۲۰ به ایران شد.[۱۲۲]
در دوره رضاشاه روابط بینالمللی ایران دچار فراز و نشیبهایی شد. در سال ۱۹۳۷ و در اعتراض به چاپ عکسی در یک نشریه فرانسوی، ایران سفیر خود را از فرانسه فراخواند.[۱۲۳] در سال ۱۹۳۵ نیز در پی دستگیری سفیر ایران در آمریکا به جرم سرعت زیاد در حین رانندگی در مریلند ایالات متحده آمریکا، ایران روابط خود با آمریکا را قطع کرد.[۱۲۴] در سال ۱۹۳۹ روابط ایران با فرانسه و آمریکا به حالت عادی بازگشت.
پارانویا
[ویرایش]پادشاهان پهلوی که خودشان نیز در مظان توهم توطئه بریتانیا قرار داشتند، بسیاری از حوادث ایران و جهان را به آن سیاست منتسب میکردند. رضا شاه به حد افراط به انگلیسیها سوظن داشت و همه بدیهای دنیا را از انگستان میدانست. حتی سوظنش به پسرش محمدرضا هم متوجه شد و فکر کرد که با انگلیسیها کار میکند. محمدرضا، رفیقی سوئیسی داشت که او را برای کسب خبر از وضع رضا شاه به ژوهانسبورگ فرستاده بود. رضا شاه به اطرافیانش گفت: «حالا این پسره را فرستادند بیاید اینجا، معلوم است از کجا آب میخورد…» میگفت: «همه اینها را انگلیسیها تدارک میبینند.» به پسرش سوظن داشت. میگفت که دست انگلیسیها است.[۱۲۵]
خودکامگی
[ویرایش]محمدرضا پهلوی معتقد بود رضاشاه در دوره پادشاهی خود تمام امور مملکتی را در دست خود داشت و کشور را مانند یک نظامی اداره میکرد.[۱۲۶] بسیاری از مورخان عقیده دارند که تغییر حکومت ایران از مشروطه به استبدادی از حدود سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۰ یعنی نیمه دوم حکومت رضا شاه، صورت پذیرفتهاست.[۱۲۷]
نخستین نشانههای تغییر رویه رضا شاه، در سال ۱۳۰۵ و با ترور ناکام مدرس مشاهده شد. در اردیبهشت ۱۳۰۶ خودکامگی وی به حدی رسید که مستوفیالممالک دیگر ادامه کار را مفید ندانست[۱۲۸] و در گزارشی به مهدیقلی هدایت (نخستوزیر بعدی) خود را تحقیر شده خواند و استعفا کرد.[۱۲۹]
آزادیهایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در این دوره از بین رفت. برخی از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، جعفرقلیخان بختیاری و نصرتالدوله، برخی از رؤسای ایلات مانند علیمردانخان بختیاری و صولتالدوله قشقایی، برخی از علما، شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی، محمد فرخی یزدی و واعظ قزوینی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده میشوند.[۱۵][۶۷][۱۳۰][۱۳۱] و[۱۳۲] برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه) از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند.[۶۷][۱۳۳]
مجلس شورای ملی در این دوره جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرستهایی از نمایندگان مورد تأیید او انجام میشد.[۱۵][۶۷][۱۳۰] حتی مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس (مانند جواد امامی، اسماعیل عراقی و رضا رفیع) که همگی از هواداران قبلی رضا شاه بودند سلب شد و آنان نیز دستگیر و زندانی شدند.[۱۲۹] به همین منظور زندان قصر طراحی و ساخته شد و اولین زندانی آن، سازنده آن یعنی سرتیپ محمد درگاهی بود.[۱۵]
در این دوران نه تنها همه گونه فعالیت سیاسی گروههای چپ مانند حزب کمونیست ایران و گروه ۵۳ نفر که حتی فعالیتهای اجتماعی زنان نیز متوقف گردید و جراید و روزنامهها تحت انقیاد کامل درآمده یا تعطیل شدند.[۱۳۴]
او ترکیبی از ۲ ویژگی متضاد شامل تندخویی و صراحت لهجه و از سوی دیگر قدرت پنهان کردن دیدگاهها، نقشهها و نظریههایش را داشت. وی در کاربرد روشهایی که فکر میکرد برای تحقق اهداف ملی و شخصی لازم بود بیرحم بود.[۱۳۵]
زنان
[ویرایش]تا پیش از حکومت رضاشاه، قوانین به مردان اجازه حکومت بر زنان را میداد.[۱۳۶] اگرچه اقدامات رضا شاه نتوانست اصلاحات اساسی برای احقاق حقوق زنان انجام دهد ولی او این حقوق را از راههای دیگری همچون گسترش سیستم آموزشی و دعوت از زنان برای ساختن ایران و کار در شغلهایی چون معلمی بهبود داد.[۱۳۷]
از طرف دیگر برای نخستین بار با تصویب قانون مدنی در سال ۱۳۰۷، اولیهترین حقوق زنان برای ازدواج، به رسمیت شناخته شد و کف سن ازدواج دختران که تا پیش از آن محدودیتی نداشت به ۱۵ سال تمام رسید. همچنین مردان مکلف شدند که ازدواج خود را در یک دفتر ازدواج ثبت و رسمی کنند. در سال ۱۳۱۷ قانونی مترقی تر، مردان را مجبور به ارائه گواهی پزشکی (عمدتاً برای جلوگیری از سرایت بیماریهای مقاربتی از مرد به همسرش) هنگام عقد نمود.[۱۳۶]
اما از سوی دیگر، رضاشاه پس از به سلطنت رسیدن اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل از جمله سازمانهای زنان کرد و آخرین آنها را نیز در سال ۱۳۱۲ بست.[۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰]
رضاشاه در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ طرح کشف حجاب زنان را اجرا نمود.[۱۴۱] در این تاریخ برای اولین بار همسر و دختران رضا شاه، در جشن دانشسرای عالی دختران بدون حجاب حضور یافتند.[۱۴۲]
دارایی و ثروت
[ویرایش]رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به فردی ثروتمند در ایران تبدیل شد. بر اساس برآورد یکی از زندگینامه نویسان هوادار رضاشاه، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بودهاست. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمینهایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.[۱۴۳][۱۴۴]
در همان اوایل سال ۱۹۳۲/۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوریکه همه خانوادهها روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: «اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» این گزارش در ادامه میافزاید: «به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمین داران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد».[۱۴۴][۱۴۵]
دربارهٔ دارایی نقدی وی در زمان خلع از سلطنت اختلاف هست. برخی معتقدند که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت نقدینگی فراوانی در خارج از کشور داشتهاست،[۴۲][۴۴][۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸] مسعود بهنود معتقد است رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت (۱۹۴۱) حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکیاش در لندن ذخیره پولی داشتهاست.[۴۲][۴۴] منوچهر میرزا فرمانفرمائیان نقل میکند که عبدالحسین هژیر در اوایل دهه بیست برای بازپسگیری دارایی رضا شاه (که مبلغی بالغ بر بیست تا سی میلیون پوند بوده و دولت انگلیس تا پس از جنگ آن را توقیف کرده بود) سفری به انگلستان داشتهاست.[۱۴۹] ولی خود رضا شاه در هنگام تبعید و در پاسخ به کسانی که به وی اتهام به داشتن حساب بانکی در خارج از ایران میزدند، گفتهاست: «آقایان بدانند که من درتمام بانکهای اروپا و آمریکا یک لیره یا یک دلار هم ندارم - راست است که در ایران متمولم، ولی در خارج هیچ چیز ندارم و دولت باید فکر خرج من باشد».[۱۵۰] در هر حال، ثروت رضاشاه به هر میزان بود، به فرزندش محمدرضاشاه پهلوی منتقل شد و بعدها در بنیاد پهلوی متمرکز گردید.[۴۲][۱۵۱]
رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت، تمایل نداشت که مانند شاهان دوره قاجاریه در کاخهای گلستان و صاحبقرانیه، زندگی کند.[۳] لذا کاخ مرمر را در شهر برای خود بنا نمود.[۱۵۲] برای ییلاق شمیران نیز منطقه و باغات سعدآباد را به تدریج تملک نموده و کاخ سعدآباد را در آن بنیان نهاد.[۳] او همچنین برای تاجگذاری از تاج کیانی (تاج شاهان قاجار) استفاده ننمود و تاج پهلوی بهطور اختصاصی برای وی ساخته شد.[۱۵۳]
جشن میلاد
[ویرایش]نخستین بار که برای رضا شاه جشن میلاد برگزار شد، ۲۴ اسفند ۱۳۱۲ بود. کمیسیون تشریفات مجلس شورای ملی با تنظیم نظامنامه تشریفات، تصمیم گرفت که روز ولادت رضاشاه را «سلام رسمی» اعلام کند و تشریفات مخصوصی برای برگزاری مراسم در روز ۲۴ اسفند در نظر بگیرد اما رضا شاه مخالفت کرد. اما نمایندگان تصمیم گرفتند خودشان دستهجمعی به حضور رضا شاه بروند و تولد او را تبریک بگویند.[۱۵۴] در سطح مردمی هم در آن سال تولد رضاشاه جشن گرفته شد.
همسران و فرزندان
[ویرایش]رضا شاه چهار بار ازدواج کرد. وی در زمانیکه به عنوان سردار سپه انتخاب گردید و پس از آن هم نخستوزیر شد علاوه بر همسر خود دارای دو همسر دیگر از شاهزادگان قاجار بود. همچنین گفته میشود که او زمان حضورش در همدان صفیه همدانی را به عقد موقت خود درآورده بوده و برخی همدمالسلطنه پهلوی را حاصل این ازدواج میدانند.[۱۵۵][۱۵۶]
اولین همسر وی مریم سوادکوهی نام داشت که دختر عموی او بود و بعد از ۹ سال زندگی با وی درگذشت. حاصل این ازدواج دختری بنام همدمالسلطنه بود.[۱۵۷]
بعد از آن رضا شاه در سال ۱۲۹۵ با تاجالملوک آیرملو ازدواج کرد که محمدرضا، اشرف، علیرضا و شمس حاصل این ازدواج میباشد. تاج الملوک در دوره پادشاهی رضا شاه به عنوان ملکه و در زمان پادشاهی پسرش به عنوان ملکهٔ مادر شناخته میشد. تاجالملوک در سال ۱۳۶۰ درگذشت.
در سال ۱۳۰۲ رضا شاه که هنوز به پادشاهی نرسیده و نخستوزیر بود، با یکی از شاهزادگان قاجار بنام توران امیرسلیمانی که نوه مهدیقلیخان مجدالدوله بود ازدواج کرد. اما این ازدواج دوامی نیاورد و پس از یک سال و پیش از پادشاهی رضا شاه به جدایی انجامید. حاصل ازدواج سلیمانی با رضا شاه فرزندی بنام غلامرضا بود.[۱۵۸][۱۵۹]
رضا شاه قبل از جدایی از توران امیرسلیمانی، با عصمتالملوک دولتشاهی که شاهزاده قاجار و از نوادگان فتحعلی شاه بود ازدواج کرد. حاصل ازدواج رضا شاه با دولتشاهی پنج فرزند بنامهای عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، فاطمه، حمیدرضا بود. عصمتالملوک بعد از درگذشت رضا شاه با غلامحسین صاحب دیوانی ازدواج کرده اما از او جدا شد.[۱۶۰]
رضا شاه در مجموع دارای ۱۱ فرزند (چهار دختر و هفت پسر) از چهار همسر خود بود که تا زمان درگذشت وی تمامی فرزندانش در قید حیات بودند.
پس از مرگ
[ویرایش]رضاشاه سرانجام پس از دومین سکتهٔ قلبی در ژوهانسبورگ در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ در گذشت.
پیکر رضاشاه را پس از مرگ به صورت مومیایی به قاهره، مصر بردند و در آنجا به امانت تعدای زیادی از منابع دلیل این امانت را پرداخته نشدن مهریه فوزیه همسر مطلقه محمد رضا پهلوی بیان کردند در مسجد رفاعی گذاشتند.
برای انجام مراسم رسمی خاکسپاری در مصر، شمشیر طلای رضاشاه که مرصع به گوهرها و سنگهای گرانبها بود، به قاهره فرستاده شد تا طبق رسوم درباری، پیشاپیش جنازه حمل شود، ولی ملک فاروق این شمشیر گرانبها را بعد از انجام مراسم تشییع جنازه، به کاخ سلطنتی برد و مراجعات مکرر هیئت اعزامی ایران برای پس گرفتن آن بینتیجه ماند. ماجرای ربوده شدن شمشیر مرصع رضاشاه از طرف ملک فاروق، پس از کودتای ضد سلطنتی مصر در سال ۱۹۵۳ در مطبوعات مصر انعکاس یافت، ولی دولت جمهوری مصر نیز مدعی شد که اثری از این شمشیر نیافتهاست.[۱۶۱]
در اردیبهشت ۱۳۲۹، در دورهٔ نخستوزیری رجبعلی منصور قرار شد جنازه رضاشاه از مصر به ایران آورده شود و هواپیمای حامل جنازه رضا شاه قبل از آمدن به ایران، به منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام هفدهم اردیبهشت ۱۳۲۹، جنازه رضاشاه به وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل شد[۱۶۱] و با تشریفات رسمی به شاه عبدالعظیم برده شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد. ابتدا برخی از نمایندگان جبهه ملی با برگزاری تشریفات رسمی مخالفت کردند و قصد داشتند در مجلس سخنرانیهایی دربارهٔ دورهٔ رضاشاه و علیه او ایراد کنند که این امر منجر به نگرانی دربار شد. سرانجام با وساطت منصورالملک نخستوزیر وقت با حسین مکی و مذاکره مکی با محمد مصدق قرار بر این شد که مجلس در اینباره سکوت کند و نطقی علیه یا له او ایراد نشود.[۱۶۲]
به اعتقاد حسین مکی، در روز ۲۴ دیماه ۱۳۵۷ و زمان کوتاهی پیش از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علیرضا پهلوی توسط محمدرضا، نخست به لسآنجلس و سپس به مسجدالرفاعی مصر برده شد. فرح پهلوی ادعای انتقال جسد رضاشاه را تکذیب کردهاست. سرانجام در اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، آرامگاه رضا شاه به دستور حاکم شرع وقت صادق خلخالی به کلی ویران و نابود گردید.[۱۶۳] ابوالحسن بنیصدر کوشش نمود که از تخریب آرامگاه جلوگیری به عمل آورد و آنگونه که صادق خلخالی در خاطرات خود مینویسد بنی صدر قصد داشت ساختمان آن را به موزهٔ جنایات رضاشاه و محمدرضاشاه تبدیل کنند. صادق خلخالی در پاسخ به این استدلال در خاطرات خود نوشت: «اگر آنها میخواستند آثار جنایات پهلوی را در موزهای جمعآوری کنند، موزه ایران باستان میتوانست جای بهتر و بزرگتری برای این امر باشد.»[۱۶۴] خلخالی در کتاب خاطرات خود اذعان میکند مقبره رضاشاه سازه بسیار مقاومی بود و تنها با استفاده از دینامیت و در مدت زمان ۲۰ روز موفق به تخریب آن شدیم.[۱۶۵]
مجسمهها
[ویرایش]در دوران سلطنت او برای ترویج کیش شخصیت مجسمههایی از وی در نقاط مختلف نصب شد.[۱۶۶][۱۶۷]بهمن آذرفهیمی یکی از سازندگان مجسمهها میگوید: «در آن دوران هنرمندان و خصوصاً مجسمه سازان برای امرار معاش مجبور بودند با دربار همکاری کنند، چون به ندرت سفارش کار از طرف یک هنردوست مردمی ارائه میشد، دربار هم به واسطه سیاستهایش خصوصاً در حوزه مجسمهسازی فقط اقدام به ساخت مجسمه از شاه میکرد.» همچنین لیلی طریان که خود رئیس قسمت ساخت مجسمه در وزارت فرهنگ بوده می کوید که به ساخت این مجسمهها اعتراض کرده و پاسخ شنیدهاست که از این مطالب خطرناک نگوید. وی شاهد بودهاست که در ارتش با ذوب اسلحه و مهمات اقدام به ساخت مجسمهها میکردند و در شهر فاقد امکاناتی همچون سرپل ذهاب مجسمه شاه نصب میگردد. باقیمانده مجسمهها اکنون در انبار موزهها نگهداری میشود.[۱۶۸] سیاست مجسم سازی از رهبران از سوی سایر دیکتاتورها نیز دنبال میشد.[۱۶۹]
مجسمههای وی که در نقاط مختلف شهر قرار داشت در جریان اعتراضات روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مورد حمله قرار گرفته و بعضاً پایین کشیده شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد پایین کشیدن مجسمهها به یکی از اتهامات مصدق افزوده شد و در بند ۱۰ کیفرخواست صادره علیه وی متهم گردید که پایین کشیدن مجسمههای رضا شاه بدستور او بودهاست:[۱۷۰]
متهم در چهارمین جلسه بازجویی یک سلسله حوادثی که روز ۲۶ مردادماه به منظور به هم زدن اساس حکومت و تخت و تاج سلطنت روی داد، که از آن جمله علناً دادن شعارهای ضد سلطنت و شکستن و پایین انداختن مجسمههای اعلیحضرت فقید و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی با تهیه مقدمات قبلی با موهنترین وجه بودهاست، صریحاً میگوید: «روز دوشنبه آقای سنجابی را خواستم و به ایشان گفتم: با اصناف و احزاب ملی مذاکره کنند و اگر صلاح بدانند، مجسمهها را بردارند. جمعیت هم رفتند و این کار را کردند. موقع شروع به کار، مأمورین مانع شدهبودند. جمعیت ملی با تلفن گفتند که: مأمورین مانع کار ما هستند. من دستور عدم ممانعت دادم و احزاب این کار را کردند.» متهم با اظهارات بالا صریحاً اعتراف میکند که افتضاح و ننگ برداشتن مجسمههای اعلیحضرت فقید بر عهده او بودهاست و انجام کار را به دست احزاب ملی میداند،
پایین کشیدن مجسمههای پهلوی در شهرهای دیگر نیز تکرار و در جریان درگیریها با نیروهای انتظامی و نظامی عده ای زخمی شدند.[۱۷۱]
کشف پیکر مومیایی منسوب به رضاشاه
[ویرایش]در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ در جریان گودبرداری محلِ سابقِ آرامگاه، جسدی مومیایی کشف شد و گمانه زنیهایی مبنی بر اینکه این جسد متعلق به رضا پهلوی باشد مطرح شد.[۱۷۲]
رضا پهلوی نوهٔ رضاشاه بر این باور است که به احتمال زیاد این جسد متعلق به پدربزرگ اوست.[۱۷۳][۱۷۴] او در بیانیه گفتهاست:
«پیکر رضا شاه در نهایت باید دوباره در ایران و آن گونه که شایسته و سزاوار است، به خاک سپرده شود. آرامگاه رضا شاه (اگر نه به عنوان پدر ایران نوین یا یک پادشاه) بلکه تنها به عنوان یک سرباز و خدمتگزار ملت و میهن، باید نشان داشته باشد و برای همگان شناخته شده باشد.»[۱۷۵]
عباس میلانی، تاریخنگار و ایرانشناس، در این مورد گفتهاست:
یافت شدن جسدی مومیایی در مکانی که مقبره رضا شاه بود و خلخالی به کور دلی و با صرف میلیونها «ویرانش» کرد، آنهم در زمانی که در تظاهرات ضد رژیم شعارهایی به نفع رضا شاه داده شد، هم کابوس رژیم است و هم موید این واقعیت که تاریخ را مستبدان به زور و تزویر، یا بیل و بولدزر، نمینویسند.[۱۷۶]
بعد از تخریب مقبره رضاشاه در دوران انقلاب، جستجوها برای یافتن جنازه رضاشاه بینتیجه ماند و گفته شد که محمدرضا، جنازه را بهطور مخفیانه با خود از ایران بردهاست.[۱۷۲] فرح دیبا ماجرای خروج جنازه از ایران را در یک مستند تلویزیونی در شبکه منوتو تکذیب کرد.[۱۷۷]
این موضوع از سوی مقامات بلندپایه رسمی جمهوری اسلامی تأیید یا تکذیب نشد. در عین حال برخی از افراد مانند رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر تهران احتمال تعلق این جسد به رضا شاه را ممکن دانستهاند.[۱۷۸]
عبدالله شهبازی بر این باور بود که «مومیایی شبیه به تصویر رضا شاه در تابوت بازسازی شدهاست و لباس به تن دارد. در حالی که رضا شاه را طبق مراسم اسلامی و بدون لباس و با کفن، دفن کردند.»[۱۷۷] اما در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، حسن خلیلآبادی، عضو شورای شهر تهران اعلام کرد مومیایی متعلق به رضاشاه بوده و دوباره دفن شدهاست.[۱۷۹]
شعار رضاشاه روحت شاد
[ویرایش]رضاشاه روحت شاد یک شعار سیاسی در مقام هواخواهی رضاشاه پهلوی بنیانگذار شاهنشاهی پهلوی است. این شعار پس از حدود ۴۰ سال از براندازی سلسله پهلوی در ایران مطرح شد.[۱۸۰] رضاشاه روحت شاد نخستین بار در تظاهرات ضدحکومتی دیماه ۱۳۹۶ در ایران توسط مردم معترض فریاد زدهشد.[۶] دامنه تعابیر این شعار ممکن است علاوه بر ستایش رضاشاه و اقدامات او، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز شامل شود. همچنین این شعار به نوعی نفی اقدامات گذشته در براندازی نظام پادشاهی در جریان انقلاب اسلامی ایران نیز تلقی میشود.[۱۸۱]
تاریخچه
[ویرایش]نخستین بار در تظاهرات ۱۳۹۶ ایران در مشهد و در جوار مسجد گوهرشاد، عده ای از معترضان فریاد «رضاشاه روحت شاد» سر دادند.[۱۸۲][۶]این شعار به سرعت در دیگر شهرها از زبان مردم معترض شنیده شد. رضاشاه روحت شاد بارها در قم - که پایتخت مرجعیت روحانیون شیعه است - فریاد زده شد.[۶] در سال ۱۳۹۷ نیز این شعار بارها تکرار شد. در عصر جمعه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ فریاد «رضا شاه، روحت شاد» در ورزشگاه آزادی تهران طنین انداز شد. این شعار در حین بازی فوتبال پرسپولیس تهران توسط تماشاگران فریاد زدهشد.[۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵] بار دیگر در تاریخ ۹ مهر ۱۳۹۷ در یک بازی فوتبال در استادیوم پارس شهر شیراز، این شعار توسط تماشاچیان تکرار شد.[۱۸۶] در تیرماه همان ۱۳۹۷ نیز این شعار در جلوی ساختمان مجلس شورای اسلامی توسط عدهای از معترضان اقتصادی سرداده شد که جنجال آفرید.[۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰] در تظاهرات تیر ۱۳۹۷ تهران بازاریان اهل تهران این شعار را در کنار شعارهای دیگری همچون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در اعتراضات خود بکار گرفتند.[۱۹۱]
در تظاهرات سراسری مرداد ۱۳۹۷ این شعار در اعتراضات بکار بردهشد. در تاریخ سهشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ این شعار توسط مردم معترض در منطقه شاپور جدید در اصفهان، همراه با شعارهایی همچون «مرگ بر دیکتاتور» و «سوریه رو رها کن، فکری به حال ما کن» علیه نظام حکومتی وقت سر دادهشد.[۱۹۲][۱۹۳]
در عصر جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ فریاد «رضا شاه، روحت شاد» بار دیگر در ورزشگاه آزادی تهران طنین انداز شد. این شعار بازهم در حین بازی فوتبال پرسپولیس تهران توسط تماشاگران فریاد زدهشد.[۱۹۴]
در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران این شعار در آبان ماه ۹۸ در شهرهای مختلف ایران توسط معترضان به گرانی ۳۰۰ درصدی بنزین و سهمیه بندی بنزین به کار برده شد.[۱۹۵]
شعارهای مرتبط
[ویرایش]در تظاهرات ۱۳۹۶ ایران دستهای از شعارها به ایران پیش از رویکار آمدن نظام جمهوری اسلامی ارجاع داشت. این دسته از شعارها غالباً در هواخواهی شاهنشاهی پهلوی بود. از جمله این شعارها میتوان شعارهایی همچون «ای شاه ایران برگرد به ایران»، «شاه برگرد شاه برگرد شاه برگرد»، «رضا شاه روحت شاد»، «شاهنشاه روحت شاد»، «رضا، رضا پهلوی»، «رضا شاه معذرت معذرت»، «ولیعهد کجایی به داد ما بیایی»، «ایران که شاه نداره حساب و کتاب نداره» را نام برد.[۱۸۱]
نگارخانه
[ویرایش]-
پرچم ایران در دورهٔ پهلوی ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی
-
نام رضاشاه که خوشنویسی شدهاست.
-
نشان رسمی پادشاهی ایران که در آن فروهر (آترا) دیده میشود. (در گوی، سمت راست، بالا) دورهٔ پهلوی ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی
-
رضاخان، نخست وزیر، پس از دستگیری شیخ خزعل، سال ۱۳۰۳
-
رضاخان پشت رگبار
-
رضاخان، سردار سپاه به همراه قشون
-
در سال ۱۹۲۸ احسان اللّه خان کاریکاتورهایی از رضا شاه کشید و در آنها او را عروسک «امپریالیسم انگلیس» خواند. تعدادی از این کاریکاتورهای چاپ سنگی با پست به نشانیهای مختلف در ایران و از جمله به برخی ادارات دولتی فرستاده شد.
-
به ترتیب از چپ به راست: پرنسس فوزیه، رضاشاه پهلوی، شهبانو نازلی (مادر فوزیه)، و محمدرضاشاه پهلوی، در مصر
-
رضاشاه و محمدرضاشاه در سپتامبر ۱۹۴۱، درست پیش از استعفای رضاشاه
-
رضاشاه در ژوهانسبورگ
-
دفتر کار رضاشاه در کاخ سبز، سعدآباد
-
تخریب آرامگاه رضاشاه به دست صادق خلخالی (در تصویر) و تعدادی از نیروهای سپاه و کمیته منطقه ۸ تهران
-
رضاشاه و آتاترک
-
رضاشاه و آتاترک
-
تصویر آدولف هیتلر در قاب عکس اصلی مخصوص پیشوا با آرم صلیب شکسته و علامت مخصوص آدولف هیتلر که به رضاشاه تقدیم شدهاست. این عکس در کاخ صاحبقرانیه در مجموعه کاخ موزه نیاوران نگهداری میشود. در قسمت پایین عکس به زبان آلمانی نوشتهاست: اعلیحضرت همایونی -رضاشاه پهلوی - شاهنشاه ایران - با بهترین آرزوها - برلین ۱۲ مارس ۱۹۳۶ - امضای آدولف هیتلر
-
تراکتی که بر رویش شعار رضاشاه روحت شاد نوشته شده
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ صورت قسمنامه قانون اساسی مشروطه
- ↑ احسان طبری - جامعهٔ ایران در دوران رضاشاه
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ ۳٫۱۴ ۳٫۱۵ ۳٫۱۶ ۳٫۱۷ ۳٫۱۸ نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، ۷۸۶ صفحه، چاپ سوم، ۱۳۸۲، شابک ۹۶۴−۶۴۰۴−۲۰−۰
- ↑ https://books.google.com/books?id=XY9FAQAAQBAJ&lpg=PA24&ots=nwT8j1x4EX&dq=A%20military%20dictatorship%20would%20solve%20our%20troubles%20and%20let%20us%20out%20of%20the%20country%20IRONSIDE%20without&pg=PA24#v=onepage&q=A%20military%20dictatorship%20would%20solve%20our%20troubles%20and%20let%20us%20out%20of%20the%20country%20IRONSIDE%20without&f=false
- ↑ احسان طبری - جامعه ایران در دوران رضاشاه
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ ۶٫۷ محمد رهبر (۸ آگوست ۲۰۱۸). «رضا شاه در خیابان چه میکند؟». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، ص. ۱۲۴
- ↑ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، صص. ۱۷۱–۱۷۲
- ↑ www.mizanonline.com https://www.mizanonline.com/fa/news/604250/مجلس-دوازدهم-از-سلب-مصونیت-پارلمانی-نمایندگان-از-سوی-رضا-شاه-تا-دستور-انتخابات-فرمایشی. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۷-۰۹. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، ص.. ۱۲۶
- ↑ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، صص. ۱۲۷–۱۲۸
- ↑ دیکتاتوری منور به روایت روشنفکران ایرانی
- ↑ «پرتال جامع علوم انسانی» (PDF). سندی نویافته از نیای رضاشاه.
- ↑ Albrecht Schnabel and Amin Saikal (2003), Democratization in the Middle East: Experiences, Struggles, Challenges, and Modernization. qFhU3kWXLvEC&dq =Reza+surnames URL pp91
- ↑ ۱۵٫۰۰ ۱۵٫۰۱ ۱۵٫۰۲ ۱۵٫۰۳ ۱۵٫۰۴ ۱۵٫۰۵ ۱۵٫۰۶ ۱۵٫۰۷ ۱۵٫۰۸ ۱۵٫۰۹ ۱۵٫۱۰ ۱۵٫۱۱ ۱۵٫۱۲ ۱۵٫۱۳ ۱۵٫۱۴ ۱۵٫۱۵ ۱۵٫۱۶ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، نشر ناشر، ۱۳۶۳ تهران
- ↑ دولتآبادی، یحیی (١٣٦٢). حیات یحیی. ج. ۴. تهران: انتشارات عطار و انتشارات فردوسی. ص. صفحه ۲۲۳.
- ↑ علی شاهنده. «نقدی بر بخشی از کتاب «ایران بین دو انقلاب» آقای یرواند آبراهامیان». ایرانلیبرال. بایگانیشده از اصلی در ۹ اوت ۲۰۱۷. دریافتشده در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۸.
- ↑ «همه چیز دربارهٔ رضاخان به روایت خسرو معتضد». جامعه خبری تحلیلی الف (وبسایت الف، گروه سیاسی الف، ۱۹ فروردین ۱۳۹۷، ۱۸:۱۸).
- ↑ نوروز مرادی، کوروش؛ نوری، مصطفی. «سندی نویافته از نیای رضاشاه» (PDF). پرتال جامع علوم انسانی. نشریه پیام بهارستان. دریافتشده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰.
- ↑ معتضد، خسرو (۱۳۸۷). تاجهای زنانه (ویراست جلد اول چاپ اول). تهران: نشر البرز. صص. ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۴۲۵۹۷۴.
- ↑ زیبا کلام، صادق (۱۳۹۸). رضاشاه. تهران و لندن: تهران:روزنه. لندن:اچ انداس. صص. ۶۱ ۶۲. شابک ۹۷۸۱۷۸۰۸۳۷۶۲۸.
- ↑ نیازمند، رضا (۱۳۸۷). رضاشاه از تولد تا سلطنت (ویراست چاپ ششم). تهران: حکایت قلم نوین. صص. ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰. شابک ۹۶۴۵۹۲۵۴۶۰.
- ↑ رستمی، فرهاد، پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر، جلد اول: رضاشاه، ص۴. شابک: ۰۹۶۴۶۳۵۷۱۴۸
- ↑ "The Life and Times of the Shah". Retrieved 22 April 2015.
- ↑ "The Pahlavi Dynasty: An Entry from Encyclopaedia of the World of Islam". Retrieved 22 April 2015.
- ↑ برخی منابع مادر رضاشاه را سکینه یا زهرا ذکر کردهاند و تبار او را در اصل از تبار گرجی نوشتهاند. (رستمی، فرهاد، پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر، جلد اول: رضاشاه، ص۴) گفته شدهاست که مادربزرگ او از اهالی گرجی ساکن مازندران بودهاست. Georgians in Iran by Ali Attār, Jadid Online, 2008, [۱] (5 min 31 sec). منبعی دیگر مدعی است او از خانوادهای نظامی برخاست که در پی پیشروی روسها به قفقاز، از آنجا گریخته بودند و در دهکده حاصلخیز آلاشت در ناحیه سفیدرود مازندران املاکی در اختیار گرفته بودند. خویشان او، از جمله پدر و پدربزرگ، در هنگ ایلیاتی خدمت کرده بودند- آخری در محاصره هرات کشته شده بود. (A HISTORY OF MODERN IRAN, ERVAND ABRAHAMIAN, 2008, CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS , p.63 ,2008) منبعی نیز مدعی شده پدران او نظامی و از ایلی به نام «پالانی» بودهاند. (تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ملکالشعرا بهار، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷، جلد اول، ص ۶۹).
- ↑ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ملکالشعرا بهار، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷، جلد اول، ص ۶۹
- ↑ پورکریم، هوشنگ؛ با همکاری هما تاج بازیار و ساده نویسی زیر نظر شورای نویسندگان مرکز انتشارات آموزشی (۱٣۴٨). الاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر (PDF). تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر پهلوی دوم.
- ↑ پورکریم، هوشنگ؛ با همکاری هما تاج بازیار و ساده نویسی زیر نظر شورای نویسندگان مرکز انتشارات آموزشی (۱٣۴٨). الاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر (PDF). تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر پهلوی دوم. صص. ۲۳-۲۶.
- ↑ محمد جواد مشکور، اسماعیل دولتشاهی (۲۵۳۷ ش). محیطشناسی با تکیه بر تاریخ ایران. وزارت آموزش پرورش. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ سی سال با رضاشاه در قزاقخانه و قشون، صادق ادیبی، نشر البرز، ۱۳۸۵ تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
- ↑ خون و نفت، منوچهر فرمانفرماییان، مترجم مهدی حقیقت خواه، ققنوس ۱۳۷۷ تهران (ISBN 964-311-149-0)
- ↑ باقر عاقلی، رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نشر نامک، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴−۶۸۹۵−۰۵−۰
- ↑ شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد سوم، انتشارات زوار، ۱۳۴۳ تهران
- ↑ انگلیسیها در میان ایرانیان، سر دنیس رایت، ترجمه ذبیحالله منصوری، مؤسسه مطبوعاتی فرخی
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ ۳۶٫۴ ۳۶٫۵ ۳۶٫۶ ۳۶٫۷ COUP D’ETAT OF 1299/1921 In Encyclopaedia Iranica (written by Niloofar Shambayati)
- ↑ Reza Shah Pahlavi (historic Personalities) at Iran Chamber Society website
- ↑ Reza Shah Pahlavi at LookLex Encyclopaedia
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
- ↑ نیکی آر. کدی: ایران دوره قاجار و برآمدن رضاخان - مهدی حقیقت خواه ص ۱۳۷
- ↑ میخاییل زیرینسکی: قدرت سلطنت و دیکتاتوری (انگلستان و برآمدن رضاشاه) ص ۲۴
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ ۴۲٫۴ مسعود بهنود: کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۵۳۵–۵۵۸)
- ↑ «Riḍā S̲h̲āh». Encyclopaedia of Islam, Second Edition. بایگانیشده از اصلی در ۷ دسامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در 12/5/2015. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، نشر ناشر، ۱۳۶۳ تهران
- ↑ «انجمن پژوهشی ایرانشهر «آرشیو» بریتانیا نه نقشی در برآمدن رضاشاه داشت و نه دخالتی در فروافتادن احمدشاه». بایگانیشده از اصلی در ۹ ژوئن ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۲.
- ↑ هوشنگ صباحی: سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه - پروانه ستاری- نشر گفتار، ۳۶۶ صفحه، تهران: ۱۳۷۹
- ↑ میخائیل زیرینسکی: قدرت سلطنت و دیکتاتوری (رضاشاه و انگلستان) ص ۶۷
- ↑ مُعزی، فاطمه (۴). «نگاهی به زندگی ماژور مسعود کیهان». تاریخ معاصر ایران. پائیز ۱۳۷۹ (۱۵ و ۱۶): ۲۰۹. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ خاطرات نخستین سپهبد ایران، احمد امیراحمدی، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۷۸.
- ↑ رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، استفانی کرونین، مرتضی ثاقب فر، نشر جامی
- ↑ «مذاکرات جلسه ۱۰۱ دوره چهارم مجلس شورای ملی هجدهم جوزا ۱۳۰۱».
- ↑ رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، استفانی کرونین، مرتضی ثاقب فر، نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۶۴–۷۰
- ↑ «سفرنامه خوزستان». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ فوریه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۱۴ مارس ۲۰۰۹.
- ↑ سفرنامه فرد ریچاردز. ترجمه مهین دخت صبا. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ۱۳۷۹ تهران (ISBN 964-445-239-9)
- ↑ اوراق ایرانی. ترجمه ایرج پروشانی. انتشارات معین ۱۳۶۸ تهران
- ↑ مسافر تهران. ترجمه مهران توکلی. نشر و پژوهش فرزان. ۱۳۷۵ تهران
- ↑ زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه. حسین مکی امیرکبیر. ۱۳۵۷
- ↑ شاهان و زنان فراموش شده قاجار. علی قاجار. نادعلی همدانی. نشر سیمرغ. نشر علم. ۱۳۷۳ تهران
- ↑ شاهان و زنان فراموششدهٔ قاجار. علی قاجار. نادعلی همدانی. نشر سیمرغ. نشر علم. ۱۳۷۳ تهران
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ مذاکرات مجلسین به نقل از تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران
- ↑ ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۶–۴۷
- ↑ آخرین روزهای رضاشاه. ریچارد. ا. استوارت. عبدالرضا هوشنگ مهدوی. کاوه بیات. نشر نو. ۱۳۷۰ تهران
- ↑ ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ ۶۳٫۲ سفرنامه مازندران. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ۲۵۳۵ تهران
- ↑ آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ترجمهٔ کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانهچی. چاپ دوم. نشر مرکز، ۱۳۷۸. ص. ۱۴۶.
- ↑ آفاری، ژانت. انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطه. ترجمهٔ جواد یوسفیان. نشر بانو، 1996 - ترجمه ۱۳۷۷. شابک ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴.
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۷–۴۸
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ ۶۷٫۲ ۶۷٫۳ داور و عدلیه. باقر عاقلی. انتشارات علمی ۱۳۶۹ تهران
- ↑ مهدی صلاح، کشف حجاب، زمینهها، پیامدها و واکنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴، ص ۱۱۸
- ↑ هماکنون در میدان تقسیم در شهر استامبول، مجسمه رضاشاه در کنار آتاتورک و چند تن دیگر از سران کشورهای جهان وجود دارد.
- ↑ رضاشاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ تمامی صفحات
- ↑ GERMANY i. German-Persian diplomatic relations, Encyclopædia Iranica
- ↑ Fararu (April 23, 2018). "انتقال چنارهای غولآسا به خیابان ولیعصر". Fararu | فرارو. Retrieved April 23, 2018.
- ↑ =ViewArticle&ArticleID=309 "مبانی کشف حجاب". موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. June 2, 1934. Retrieved April 23, 2018.
((cite web))
: Check|url=
value (help) - ↑ «تاریخچه قانون مدنی». دریافتشده در ۶ آوریل ۲۰۱۷.
- ↑ 5850&SubjectID =12072 جزئیات ثبت اسناد در ایران[پیوند مرده]
- ↑ ایران, عصر (April 23, 2018). "ایرانیان از کی و چگونه دارای نام خانوادگی شدند؟". عصر ایران. Retrieved April 23, 2018.
- ↑ داستان تأسیس اداره ثبت احوال و اولین سرشماری در ایران
- ↑ لایحه کاپیتولاسیون تصویب شد
- ↑ آشنایی با تاریخچه خدمت وظیفه عمومی
- ↑ 5850&SubjectID =4898 سازمان اسناد و کتابخانه ملی[پیوند مرده]
- ↑ «تاریخچه تأسیس بانک ملی ایران». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۱ اوت ۲۰۱۵.
- ↑ «تاریخچه بانک کشاورزی». بایگانیشده از اصلی در ۲۹ مارس ۲۰۱۹. دریافتشده در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۰.
- ↑ «تأسیس شرکت سهامی بیمه ایران». بایگانیشده از اصلی در ۵ ژوئیه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ اجمالی%20بر%20تاریخچه%20رادیو%20در%20ایران%201387%20-%201319.pdf گیتی کاوه، اجمالی بر تاریخچه رادیو در ایران ۱۳۸۷ - ۱۳۱۹، کتاب ماه ۱۳۸۷ شماره ۸، برگ ۶۶
- ↑ "۱۳۱۳: سال تأسیس دانشگاه تهران". تاریخ ایرانی. April 23, 2018. Retrieved April 23, 2018.
- ↑ سودابه قدبگی، شناسنامه خبرگزاریهای جهان، برگ 122
- ↑ «تاریخچه فرهنگستان اول». بایگانیشده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۱ اوت ۲۰۱۵.
- ↑ Bamberg (2000), =PR27&lpg= PP1&dq =The+History+of+the+British+Petroleum+Company&lr= &as_drrb_is =q&as_minm_is= 0&as_miny_is =&as_maxm_is= 0&as_maxy_is =&id= PduotC73nh0C&num =50&as_brr= 0&as_pt =ALLTYPES The History of the British Petroleum Company (به انگلیسی), R. W. Ferrier, Cambridge University Press, p. xxvii
((citation))
: External link in
(help)|کتاب=
- ↑ ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ معیارهای تقسیمات کشوری در دوره پهلوی
- ↑ www.asriran.com https://www.asriran.com/fa/news/164957/ادغام-وزارتخانهها-از-قاجاریه-تا-امروز. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۱-۲۸. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ پهلوان، کیوان (1383). رضاشاه از الشترتا آلاشت تهران: انتشارات آرون
- ↑ آمریکاییهایی که ایران را دوست داشتند بایگانیشده در ۳ سپتامبر ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine، ایرانوایر
- ↑ کسروی: ملیگرای وحدتانگار، بیبیسی فارسی
- ↑ کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص ۸۳۳.
- ↑ «مشاهده تقویم تاریخ ۷ آذر». مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. برای مشاهده متن منبع، در بخش جستجو، «۷ آذر» را انتخاب کنید.. دریافتشده در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۵. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ایران در اشغال متفقین صفاءالدین تبرائیان چاپ دوم ۱۳۷۱
- ↑ Kapuscinski, Ryszard (2006), Shah of Shahs (به انگلیسی), Penguin Group, p. 25
((citation))
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ شترها باید بروند. ترجمه حسن ابوترابیان. نشر نو. تهران. ۱۳۶۳
- ↑ «برای بعضیها بندر عباس آخر خط است». بایگانیشده از اصلی در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۵ آوریل ۲۰۱۲.
- ↑ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۱ تاریخ بیست سالهٔ ایران، جلد هشتم (ماجراهای اشغال ایران و تحمیلات متفقین),حسین مکی، چاپ دوم پاییز ۶۶,صفحات ۴۳۰تا۴۵۹
- ↑ «اقامتگاه رضا شاه در جزیره موریس». وبگاه عصر ایران. ۵ مرداد ۱۳۹۲.
- ↑ A HISTORY OF MODERN IRAN, ERVAND ABRAHAMIAN, 2008, CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS , p.63 ,2008
- ↑ آبراهامیان (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن. ص. ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ آبراهامیان (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن. ص. ۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ رضاشاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۲۲۱
- ↑ Mohammad Faghfoory’s research on ulama– state relations between 1921 and 1941 shows that as early as 1921 Reza Khan had used ethnic/religious identity to achieve his political goals. He set out to eliminate his rival and partner, Seyyed Ziya al-Din Tabatabai, by exploiting his: صص 38 39 Religious, minorities in Iran, relationship with non-Muslim groups, especially the Armenians. Ziya alDin’s arrest of a well-known cleric and deputy from Isfahan was blamed on the Armenians. By manufacturing an Armenian, British, and Ziya alDin front, Reza Khan won the support of the ulama to oust his rival.
- ↑ عاقلی، باقر، داور و عدلیه، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۹.
- ↑ سی سال با رضاشاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. ۱۳۸۵ تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
- ↑ L. Daniel, Elton (2001), =PA138&dq= Reza+Shah++cleric&lr =&id= AzqbYf9Q_2UC&num =50&as_brr= 3&as_pt =ALLTYPES The history of Iran (به انگلیسی), Greenwood Publishing Group, p. 138
((citation))
: External link in
(help)نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)|کتاب=
- ↑ ص 49 Religious, minorities in Iran
- ↑ The Reza Shah era was a much more difficult time for the community than the Mohammad Reza Shah reign. Although the Armenians were given cultural and religious autonomy in communal affairs and were allowed one additional deputy to the Majlis, Reza Shah closed down their schools in the years 1938– 39 and threatened their internal autonomy. The Armenians were denied government jobs and employment. 10 During this time, accusations and criticism in the government-controlled media against the Christian community was mainly directed at the Armenians and the Assyrians. While the British saw this as part of a pro-Nazi tendency designed to arouse the fanatical religious segments of the population, 11 most Armenians attributed it to Reza Shah’s connection to and personal admiration for Kemal Ataturk of Turkey. Others have seen it as part of the grand plan of pan-Iranist activities in the country. 12 Many villages in Iranian Azerbaijan had ancient Armenian names until the 1930s when Reza Shah Persianized their names. 13 Both closure of minority schools and the changes in the names of villages, cities, streets, etc. were part of Reza Shah’s general policy framework designed to strengthen the state and diminish foreign dependence. : صص 38 - 39 Religious, minorities in Iran,
- ↑ The Reza Shah era had a peculiar relevance to the Zoroastrian community. On the one hand, their schools and worship centers were subjected to restrictions similar to those on other non-Muslim minorities. On the other hand, they became a unique instrument for the nationalist ideology of the new monarch. Ancient Persian symbols (closely associated with Zoroastrians) became the cornerstone of modern Iranian nation building. The most obvious was the 1934 declaration by Reza Shah that foreigners call the country “Iran” rather than “Persia. ” “Iran” derived from an expression in the Zoroastrian holy book, Avesta, and in the new ideology it was closely associated with the glorious past of Persian kingdoms in the period before the Arab invasion. 83 Naturally, many Zoroastrians welcomed the new system and some were ardent supporters of Reza Shah. Among them was Arbab Keikhosrow Shahrokh, the Zoroastrian deputy in the Majlis, who worked tirelessly to improve the condition of the Zoroastrian communities throughout the country and who was a strong advocate of development programs for Iran. Yet even he could not outlast Reza Shah, who many believe ordered his assassination. 84 This incident is more of a reflection on Reza Shah’s ruling style than on his policy toward the Zoroastrians. : ص 49 Religious, minorities in Iran
- ↑ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷ صص ۲۰۰–۲۰۱
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲
- ↑ ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. حسین فردوست. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. ۱۳۶۹ تهران
- ↑ «سفرنامه خوزستان». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ فوریه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۱۴ مارس ۲۰۰۹.
- ↑ سالنامه احصائیه (آماری). ۱۳۰۴
- ↑ ایران در زمان پهلویان. ویلهلم آیلرس. با ویرایش جرج لنچوفسکی. انتشارات استنفورد. کالیفرنیا. ۱۹۷۷
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ مقاله آموزش و پرورش در دوره رضا شاه. به قلم رودی ماتی
- ↑ باستانی پاریزی - کتاب «شاهنامه آخرش خوش است»، ۱۳۵۰
- ↑ 1939: Iran (به انگلیسی) Retrieved on 2009–05–07.
- ↑ L. Daniel, Elton (2001), =PA141&dq= germany+iran+reza+shah&lr =&as_drrb_is= q&as_minm_is =0&as_miny_is= &as_maxm_is =0&as_maxy_is= &id =AzqbYf9Q_2UC&num= 50&as_brr =0&as_pt=ALLTYPES The history of Iran (به انگلیسی), Greenwood Publishing Group, p. 141
((citation))
: External link in
(help)نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)|کتاب=
- ↑ (انگلیسی) 1939: Iran (به انگلیسی)
((citation))
: Check|پیوند=
value (help) Retrieved on 2009–05–07. - ↑ A. DeNovo, John (1963), =PA307&dq= Iranian+Minister+to+the+United+States++1936&lr =&id= X21GnILv-KcC&num =50&as_brr= 0&as_pt =ALLTYPES American interests and policies in the Middle East, 1900-1939 (به انگلیسی), U of Minnesota Press
((citation))
: External link in
(help)نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)|کتاب=
- ↑ اشرف، توهم توطئه، 7 تا 46.
- ↑ پاسخ به تاریخ. محمدرضا پهلوی ترجمه حسین ابوترابیان
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ مقاله مشروعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی رضا شاه. به قلم هما کاتوزیان
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۸
- ↑ ۱۲۹٫۰ ۱۲۹٫۱ خاطرات و خطرات. مهدیقلی خان هدایت. کتابفروشی زوار. ۱۳۴۴ تهران ص ۳۹۷
- ↑ ۱۳۰٫۰ ۱۳۰٫۱ دیوان فرخی یزدی. انتشارات امیر کبیر. ۱۳۵۷ تهران
- ↑ نصرتالدوله فیروز. از رؤیای پادشاهی تا زندان رضاشاهی. باقر عاقلی. نشر نامک ۱۳۷۳ تهران
- ↑ گزارش سر رابرت کلایو به مستر آرتور هندرسن. اسناد وزارت خارجه بریتانیا. (FO 371/14542) مورخ نوزدهم مارس ۱۹۳۰ منقول از مقاله شیخ الاسلامی
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۹
- ↑ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۵۶
- ↑ محمد علی کاتوزیان. اقتصاد سیاسی ایران. نشر مرکز. شابک ۶۹۴۳۰۵۱۱۲۹ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ ۱۳۶٫۰ ۱۳۶٫۱ رضا شاه و شکلگیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ مقاله رضاشاه و زنان
- ↑ Keddie, Nikki (2007), =PA85&lpg= PA84&dq =reza+pahlavi+women&id=lEe_xK8KFXIC Women in the Middle East (به انگلیسی), Princeton University Press, p. 8586
((citation))
: External link in
(help)نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)|کتاب=
- ↑ Parvin Paidar (پروین پایدار) (۱۹۹۷)، 2CP61Ke2cTQC&pg =PA102 Women and the political process in twentieth-century Iran، Cambridge University Press، شابک ۰-۵۲۱-۵۹۵۷۲-X پیوند خارجی در
|title=
وجود دارد (کمک) - ↑ ساناساریان، الیز (۱۳۸۴)، جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷)، تهران: نشر اختران، ص. ص٫ ۱۰۶، شابک ۹۶۴-۷۵۱۴-۷۸-۶
- ↑ آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۸)، ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمهٔ کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانهچی، نشر مرکز، ص. ص٫ ۱۴۶
- ↑ خاطرات و خطرات. مهدیقلی خان هدایت. کتابفروشی زوار. ۱۳۴۴ تهران صفحات ۱۸ و ۴۰۹
- ↑ زنان ذینفوذ خاندان پهلوی. نیلوفر کسری. بدرقه جاویدان. ۱۳۸۷ تهران (ISBN 964-7736-66-5) صفحهٔ ۶۰
- ↑ آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، 139.
- ↑ ۱۴۴٫۰ ۱۴۴٫۱ Abrahamian، A History of Modern Iran، 71.
- ↑ آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، 140-139.
- ↑ محمدقلی مجد (۱۳۸۲)، «اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش. ۲۵، ص. صص ۱۸۱–۲۰۰
- ↑ محمدقلی مجد. «اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران». دریافتشده در ۱۳۸۶-۰۲-۳۰.
- ↑ جامعه ایران در دوران رضا شاه - ۱۶ رضاشاه آنگونه سفاک و طماع که بود نه آنگونه که میستایند. احسان طبری.
- ↑ منوچهر فرمانفرمائیان (۱۳۷۷)، «تمرین برای فروپاشی»، خون و نفت، ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه، به کوشش رخسان فرمانفرمائیان.، تهران: ققنوس، ص. ۲۳۷، شابک ۹۶۴-۳۱۱-۱۴۹-۰
- ↑ نگاهی به کتاب «رضا شاه از سقوط تا مرگ» (بیبیسی فارسی)
- ↑ (مسعود بهنود: این سه زن، ص. ۳۶۸–۳۶۹)
- ↑ 8&tabid =275 روز شمار تاریخ به روایت اسناد ملی[پیوند مرده]
- ↑ جواهرات سلطنتی ایران؛ چاپخانه بانک مرکزی ایران - ۱۳۳۹
- ↑ «مذاکرات جلسه ۷۲ دوره نهم مجلس شورای ملی ۲۲ اسفند ۱۳۱۲».
- ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص ٧۵
- ↑ https://enghelabe-eslami.com/مقالات/11735--l26-r.html
- ↑ https://fararu.com/fa/news/54781/همه-زنان-رضا-شاه-به-روایت-تصویر
- ↑ http://iichs.org/index.asp?id=90&doc_cat=1
- ↑ پهلویها، جلال اندرمانیزاده و مختار حدیدی، ج ۲، ص ۳–۹.
- ↑ https://fararu.com/fa/news/54781/همه-زنان-رضا-شاه-به-روایت-تصویر
- ↑ ۱۶۱٫۰ ۱۶۱٫۱ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۸ اوت ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، جلد هشتم، صفحات ۵۲۶تا۵۳۳
- ↑ تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی جلد هشتم
- ↑ خاطرات آیتالله صادق خلخالی_اولین حاکم شرع در دادگاههای انقلاب، محمد صادق خلخالی گیوی، چاپ یکم_۱۳۷۹,نشر سایه، صفحات ۳۴۱تا351 شابک ۹۶۴−۵۹۱۸−۲۵−۱
- ↑ روایت خلخالی از تخریب مقبره رضاشاه/ جسد رضا شاه الان کجاست البرز نیوز
- ↑ https://books.google.com/books?id=KU0GUtt510sC&lpg=PA18&dq=statue%20+%20iran%20+%20mushroomed&pg=PA18#v=onepage&q=statue%20+%20iran%20+%20mushroomed&f=false
- ↑ https://vom.ir/sarasari/posts/19615
- ↑ https://vom.ir/sarasari/posts/19615
- ↑ https://books.google.com/books?id=ugEbgS95-DUC&lpg=PA101&dq=shah%20+%20statue&pg=PA101#v=onepage&q=shah%20+%20statue&f=false
- ↑ http://ensani.ir/fa/article/72431/رشت-بین-دو-کودتا
- ↑ http://ensani.ir/fa/article/72431/رشت-بین-دو-کودتا
- ↑ ۱۷۲٫۰ ۱۷۲٫۱ «نقشه ماهوارهای میگوید: مومیایی رضاخان، محتملترین گزینه!». خبرآنلاین. دریافتشده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۸.
- ↑ Son Of Late Shah Says Mummified Body Found In Iran Most Likely That Of His Grandfather
- ↑ رضا پهلوی: پیکر مومیایی شده به احتمال قوی به رضا شاه تعلق دارد - BBC News فارسی
- ↑ بیانیه شاهزاده رضا پهلوی دربار جسد مومیایی منتسب به رضا شاه؛ خواستار رعایت شان پیکر او هستیم
- ↑ «واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به کشف مومیایی احتمالی رضا شاه». صدای آمریکا. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۴-۲۶.
- ↑ ۱۷۷٫۰ ۱۷۷٫۱ =13970205000705 «آیا جسد مومیایی مربوط به رضاخان است؟ / جزئیاتی از ماجرای کشف مومیایی در شهرری» مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک). خبرگزاری فارس. دریافتشده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۸. - ↑ ابهام درباره کشف جسد مومیاییشده در حرم عبدالعظیم | ایران | DW | 23.04.2018
- ↑ «عضو شورای شهر پایتخت ایران: جسد مومیایی شده متعلق به رضاشاه بود و دوباره دفن شد». بیبیسی. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۸.
- ↑ «شعار مردم در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی: رضاشاه روحت شاد!». خبرنامه گویا. ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲ دسامبر ۲۰۱۸.
- ↑ ۱۸۱٫۰ ۱۸۱٫۱ مجید محمدی (9 ژانویه 2018 - 19 دی 1396). «تحلیل شعارهای حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ ایران». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ««رضا شاه، روحت شاد»». رادیو فردا. ۰۷/دی/۱۳۹۶. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «دهن کجی به نظام با طنین فریاد «رضا شاه، روحت شاد» در ورزشگاه آزادی». شبکه جهانی کلمه. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «چرا «تشویق رضاشاه» در استادیوم اهمیت دارد؟». کیهان لندن. ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ برابر با ۲۹ آوریل ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «طرفداران پرسپولیس قهرمانی تیمشان را با شعار «رضاشاه روحت شاد» جشن گرفتند + ویدئو». دماوند. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷. دریافتشده در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸.
- ↑ ««رضا شاه روحت شاد» شعار تماشاچیان بازی فوتبال». منوتو. ۹ مهر ۱۳۹۷. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «پشت پرده شعار «رضاشاه روحت شاد» مقابل مجلس». دنیای اقتصاد. تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۰۴/۵ ۰۷:۲۷. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «پشت پرده شعار «رضاشاه روحت شاد» مقابل مجلس». خبرگزاری پانا. 5 تیر 1397 - 10:37. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «روزنامه جمهوری اسلامی: شعار تمجید از رضاخان و شعارهای حاشیه نمازجمعه توسط یک جریان طراحی میشود/ مأموریت جدیدشان ریشهکنی دولت است». عصر ایران. ۲۶ ژوئن ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «شعار تمجید از رضاخان و شعارهای حاشیه نمازجمعه توسط یک جریان طراحی میشود». خبرآنلاین. ۵ تیر ۱۳۹۷–۰۲:۲۴. دریافتشده در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «در التهابات بازار تهران چه گذشت؟ / بازاریان در مقابل شعارهای «نه غزه؛ نه لبنان» و «رضاشاه روحت شاد» متحد شدند + عکس و فیلم». مشرقنیوز. ۴ تیر ۱۳۹۷. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «تظاهرات اعتراضی در اصفهان با شعار «رضا شاه، روحت شاد» و «مرگ بر دیکتاتور» (فیلم)». تارنمای خبری تحلیلی دماوند. ۹ مرداد ۱۳۹۷. دریافتشده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «آغاز موج اعتراضات مردمی در ایران؛ با شعار «رضا شاه، روحت شاد» در اصفهان». تایمز اسرائیل. ۱ آگوست ۲۰۱۸. دریافتشده در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «بازی پر حاشیهٔ پرسپولیس و سپاهان». رادیو فردا. ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸. دریافتشده در ۵ ژوئن ۲۰۲۰.
- ↑ ««رضاشاه روحت شاد» یعنی نارضایتی از اشرافیت مذهبی». euronews.com. یورونیوز. دریافتشده در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۹.
منابع
[ویرایش]- اشرف، احمد (۱۳۷۴). «توهم توطئه». گفتگو. تهران. تابستان (۸): ۷ تا ۴۶. دریافتشده در ۴ ژوئن ۲۰۱۴.
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن. ترجمهٔ محمدابراهیم فتاحی. نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۱۲۶-۴.
- جامعه ایران در دوران رضا شاه
- بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ^ .
- اسناد علنی شده دولت آمریکا و تاریخ پهلوی
- رضا شاه. در مصاحب، غلامحسین (سرپرست)، دائرةالمعارف فارسی، صص ۱۵۸۷ تا ۱۵۸۹.
- Religious minorities in Iran, Eliz Sanasarian, Cambridge University Press, 2000
برای مطالعه بیشتر
[ویرایش]زندگینامه و خاطرات
[ویرایش]
- نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، صفحه ۷۸۶، چاپ سوم، ۱۳۸۲، شابک ۹۶۴-۶۴۰۴-۲۰-۰. ، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۴۳۵۳۵۰[پیوند مرده] .
- سلیمان بهبودی، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۹۰۵۲۷ رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی علی ایزدی[پیوند مرده]، طرح نو، ۶۰۷ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۲.
- اسکندر دلدم، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۱۷۳۶۳۷ زندگی پر ماجرای رضاشاه[پیوند مرده]، نشر بهآفرین و گلفام، ۶۵۸ صفحه، ۱۳۷۷.
تاریخنگاری
[ویرایش]
- فرهاد رستمی، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۲۰۵۱۷۶ پهلویها: خاندان پهلوی به روایت اسناد: رضا شاه[پیوند مرده]، مؤسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، ۴۲۸ صفحه، ۱۳۷۸، شابک ۹۶۴-۶۳۵۷-۱۴-۸.
- داوود امینی، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۴۷۴۰۲۹ چالشهای روحانیت با رضا شاه (بررسی علل چالشهای سنتگرایی با نوگرایی عصر رضا شاه)[پیوند مرده]، نشر سپاس، ۳۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۸۲، شابک ۹۶۴−۹۴۹۵۴−۱-X.
- کاوه بیات و دیگران، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۸۳۶۷۲ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضا شاه[پیوند مرده]، معین، ۴۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۲.
- احمد نقیبزاده، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۲۵۴۶۵۶ دولت رضا شاه و نظام ایلی (تأثیر ساختار دولت مطلقه رضا شاه بر نفوذ قبایل و عشایر)[پیوند مرده]، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۸۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۸۰، شابک ۹۶۴-۶۱۹۶-۹۹-۳.
- یعقوب آژند و دیگران، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۱۹۹۵۵۶ نفت در دوره رضا شاه: تجدیدنظر در امتیازنامه دارسی (قرارداد ۱۹۳۳)... [پیوند مرده]، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۶۲۸ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۸، شابک ۹۶۴-۴۲۲-۰۴۶-۳.
- کرونین، استفانی، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر، جامی، چاپ اول، ۱۳۸۳.
<
- Stephanie Cronin (Editor), The Army and Creation of the Pahlavi State in Iran, 1921-1926, I.B.Tauris (۱۵ مارس ۱۹۹۷), ۲۲۴ Pages, شابک ۱-۸۶۰۶۴-۱۰۵-۹.
- Stephanie Cronin (Editor), The Making of Modern Iran: State and Society under Riza Shah, 1921-1941, Routledge/Curzon; 1 edition (۱ ژوئن ۲۰۰۳), ۲۸۸ Pages, شابک ۰-۴۱۵-۳۰۲۸۴-۶.
- Mohammad Gholi Majd, Great Britain & Reza Shah: The Plunder of Iran, 1921-1941, University Press of Florida (۱ سپتامبر ۲۰۰۱), ۴۲۹ Pages, شابک ۰-۸۱۳۰-۲۱۱۱-۱.
- Nikki R. Keddie, Qajar Iran and the Rise of Reza Khan 1796-1925, Mazda Publishers (۱ مارس ۱۹۹۹), ۱۳۴ Pages, شابک ۱-۵۶۸۵۹-۰۸۴-۹.
- Touraj Atabaki & Erik J. Zurcher, Men of Order: Authoritarian Modernization Under Ataturk and Reza Shah, I. B. Tauris (۳ ژانویه ۲۰۰۳), ۲۳۴ Pages, شابک ۱-۸۶۰۶۴-۴۲۶-۰.
- تبارشناسی دودمان پهلوی (به انگلیسی)
- شاه خودساخته (از ایرانین. کام، به انگلیسی)
اسناد
[ویرایش]
- مرضیه یزدانی، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۱۹۹۷۴۹ اسناد پست و تلگراف و تلفن در دوره رضا شاه[پیوند مرده]، سازمان اسناد ملی ایران، ۴۸۰ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۸، شابک ۹۶۴−۶۱۸۹−۲۷-X.
- سید محمد خاتمی، 3564&Alias =Ketab&Lang= fa-IR&BookID =۱۷۳۵۸۲ رضاخان در مطبوعات دیروز[پیوند مرده]، مدبر، ۲۲۴ صفحه، چاپ اول، ۱۳۷۷، شابک ۹۶۴-۶۶۳۱-۰۲-۹.
- کشف جسد مومیایی در شهر ری [۲]
پیوند به بیرون
[ویرایش]- حکومت رضاخان به ایران خائنانه بود یا خادمانه؟
- سایت رضا شاه کبیر شامل عکس و ویدئو
- جامعه ایران در دوران رضا شاه
- سیروس غنی، ترجمه حسن کامشاد، ایران، برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها
- سفرنامه خوزستان
- سفرنامه مازندران
- ViewArticle&ArticleID =۱۹۱ کودتای رضاخان
- اسناد علنی شده دولت آمریکا و تحول در تاریخنگاری دوران پهلوی
- اسناد علنی شده دولت آمریکا و تاریخ پهلوی
- داریوش همایون، رضاشاه و برآمدن ایران، خوانش نقادانه بر تاریخنگاری دوران رضاشاه پهلوی.
- سید عبدالمجید زواری، همسران رضاخان، وبگاه پایگاه خبری شریفنیوز.
- مجید یوسفی، شبه مدرنیسم و دولت مطلقه: دربارهٔ کتاب رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، روزنامهٔ شرق، شمارهٔ ۵۴۹، ۲۳ مرداد ۱۳۸۴، صفحهٔ ۲۰.
- تصویر متن استعفانامه رضاشاه از سلطنت
رضا شاه پهلوی زادهٔ: ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ درگذشتهٔ: ۴ مرداد ۱۳۲۳
| ||
مناصب نظامی | ||
---|---|---|
پیشین: قاسم خان والی |
فرمانده قوای قزاق ۱۲۹۹ – ۱۳۰۰ |
ادغام در ژاندارمریو تشکیل ارتش |
پیشین: احمدشاه قاجار |
فرمانده کل قوا ۱۳۰۳ – ۱۳۲۰ |
پسین: محمدرضا پهلوی |
مناصب سیاسی | ||
پیشین: مسعود کیهان |
وزیر جنگ ۱۳۰۰ – ۱۳۰۴ |
پسین: عبدالله امیرطهماسبی |
پیشین: حسن پیرنیا |
نخستوزیر ایران ۱۳۰۲ – ۱۳۰۴ |
پسین: محمدعلی فروغی |
پیشین: احمدشاه قاجار به عنوان شاه ایران |
رئیس کشور ایران موقت ۱۳۰۴ |
پسین: خودش به عنوان شاه ایران |
پادشاهی ایران | ||
پیشین: احمدشاه قاجار |
شاهنشاه ایران ۱۳۰۴ – ۱۳۲۰ |
پسین: محمدرضا پهلوی |
مدعی تاج و تخت | ||
عنوان جدید | شاهنشاه پهلوی ۱۳۰۵ – ۱۳۲۰ |
پسین: محمدرضا پهلوی |
صدراعظمها و نخستوزیران ایران در دوران قاجار | |
---|---|
آقامحمد خان | |
فتحعلی شاه | |
محمد شاه | |
ناصرالدین شاه | |
مظفرالدین شاه | |
محمدعلی شاه | |
احمد شاه | سپهدار اعظم - مستوفیالممالک - سپهدار اعظم - صمصامالسلطنه - علاءالسلطنه - مستوفیالممالک - حسن مشیرالدوله - عینالدوله - مستوفیالممالک - فرمانفرما - سپهدار اعظم - وثوقالدوله - علاءالسلطنه - عینالدوله - مستوفیالممالک - صمصامالسلطنه - وثوقالدوله - حسن مشیرالدوله - سپهدار رشتی - سیدضیا - قوامالسلطنه - حسن مشیرالدوله - قوامالسلطنه - مستوفیالممالک - حسن مشیرالدوله - رضاخان سردارسپه |
Text is available under the CC BY-SA 4.0 license; additional terms may apply.
Images, videos and audio are available under their respective licenses.