بحث کاربر:Behzad.Modares/بایگانی۵
بایگانیهای گذشته:
واقعه آمل
[ویرایش]درود لطفا اگر تمایل داشتید در راستای جمع بندی بحث:واقعه ۶۰ آمل نظر خود را بیان کنید من از جناب دوستدار ویکی پدیا و جناب محسن هم کمک خواستمAli20 wiki ۲۷ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۹ (UTC)
- ممنون از توضیحتان ؛اگر برداشت نادرست از صحبت شما داشتم عذر می خواهمAli20 wiki ۲۸ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)
همکاری هفته جاری
[ویرایش]با سلام، مقاله «کوروش بزرگ» با پشتیبانی شما به عنوان همکاری هفته انتخاب شده و هماکنون منتظر یاری شما است. میتوانید با استفاده از منابع معتبر و طبق شیوهنامه به بهتر شدن آن کمک کنید.Dernhelm ۲۸ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)
دقت دارید که
[ویرایش]تنها مقاله علمی به زبان فارسی (ختنه زنان در میناب : شیوع ، آگاهی و نگرش) که خود شما افزودید چه عنوانی دارد. سازمان یونیسف فارسی نیز از اصطلاح ختنه زنان استفاده میکند. [۱] --دوستدار ویکیپدیا ۲۹ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
همچنين اين بحث اينجا [۲] را نيز لطفاً مطالعه کنيد [استدلالات بر عليه ناقصسازی جنسی زنان]. --دوستدار ویکیپدیا ۲۹ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)
همچنين فکر کنم خوب باشد که من و شما و ديگران (همه ما) قبل از ادامه بحث ویکیپدیا:قواعد نامگذاری را که جزو سياست های رسمی ويکيپديا است (و نه رهنمود) است مطالعه کنيم. چون به استناد به آن نياز خواهيم داشت :-) --دوستدار ویکیپدیا ۲۹ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC)
دوستدار جان. آن مقاله که شما اشاره کردید مربوط به ۷-۸ سال پیش است و مال زمانی بود که تازه این بحث در ایران مطرح شده بود و از آن زمان چه در ایران و چه در سطح دنیا تحولات زیادی در مورد نامگذاری صورت گرفته است. من هم یک ماه پیش به سبب کم بودن اطلاعاتم با نام ختنه زنان مشکل نداشتم. اما حالا خیر. ببینید بالاخره وقتی نامگذاری در سازمانهای تخصصی سازمان ملل گرفته است، حتما توافقی بین متخصصین و صاحب نظران دنیا صورت پذیرفته که چنین نامی برگزیده شده است. به شما که نگران شمارش گوگل هستید نیز اطمینان می دهم که مشکلی پیش نمی اید. زیرا وقتی جای جای مقاله از این لفظ استفاده شده باز هم گوکل انرا به عنوان اولین صفحه ایندکس خواهد کرد. البته من ترجیح می دهم که ادامه بحث در صفحه اصلی انجام شود--بهزاد مدرس ۲۹ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۰۵ (UTC)
نگاره قدیمی ایرانی
[ویرایش]لطفاً برای تصویرهای قدیمی ایرانی مثل این از برچسب ((نگاره قدیمی)) استفاده کنید. Raamin ب ۳۰ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۵۸ (UTC)
I have permission
[ویرایش]در این مورد، لطفاً اجازهنامه را که قاعدتاً از آن باید مشخصاً برداشت شود که تصویر میتواند در مالکیت عمومی منتشر شود را به آدرس ایمیل info-fa[at]wikimedia[dot]org ارسال کنید. Raamin ب ۳۰ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۷ (UTC)
- صندوق پستی در انتظار شماست. :) Raamin ب ۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۳۶ (UTC)
شرمنده هنوز با صاحب عکس تماس نگرفته ام. امشب اینکار را می کنم.--بهزاد مدرس ۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۶ (UTC)
مراتب شکایت نسبت به ویرایش شما
[ویرایش]آقا بهزاد، نمیدانم چگونه مراتب شکایت خود را نسبت به این ویرایش شما اعلام کنم.[۳] این نحوه استدلال از انواع مختلف دچار مشکل است: از نظر خود روش آمارگیری (اگر شما در books.google.com جستجو کرده بودید میدید که تکرر بریدن[۴] دو برابر مثله کردن[۵] است) به علاوه مشخص است که کسی که اصطلاح جدید تری استفاده میکند به اصطلاحهای قبلی مختصراً اشاره کند، ولی بر عکسش درست نیست و سرچ گوگل این را نشان نمیدهد. شاید به همین دلیل ختنه بیشترین hit را دارد [۶]، و اصلاً چنین روش استدلالهایی در ویکیپدیا وارد نیست چرا که ناسازگار با قوانین مربوط به اثبات پذیری و تحقیق دست اول میباشد: سر بریدن منابع معتبر بخاطر اینکه شما فکر میکنید غلط است بدون اینکه منبعی معتبر داشته باشید که واضحاً آنچه ادعا میکنید را بیان کند. وقتی محققی مینویسد که استفاده از لفظ دارای افزایش است، آن را تنها از طریق جستجوی گوگلی نفهمیدهاست که بتوان آن را از طریق جستجوی گوگلی outdated اعلام کرد. --دوستدار ویکیپدیا ۳۰ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۸ (UTC)
با سلام، من چند نکته را باید اینجا بگویم که بدلیل نداشتن صفحه کلید فاوسی نتوانستم در زمان ویرایش بیان نمایم:
- جستجوی گوگلی شما صحیح نیست. در گوگل بوک واژه مثله دو برابر بریدن است [۷] [[۸]]. اگر جستجوی عادی گوگل را انجام دهید هم همین داستان است. متاسفانه من در چند روز در پیش، بشدت درگیر زندگی عادی هستم و نمیتوانم منابعی که قبلا خواندهام را برای شما جمعبندی کنم و نشان دهم که دیدگاه آقای قسام علی دیدگاهی خاص است نه دیدگاه مورد قبول اکثریت. اما حداقل میتوانم با توجه به وپ:صداقت از شما انتظار داشته باشم که مطلبی که میدانیم واقعیت ندارد را نیافزایید. یک جستحوی گوگلی خلاف گفتههای ایشان نشان میدهد.
- اقای قسام علی دیدگاهی خاص را دنبال میکند که شما خواسته یا ناخواسته دنباله رو شدید و سعی دارید مقاله را به سمت دیدگاه خاص او سوق دهید. مثلا واقعا این خلاف صداقت است که دیدگاه ایشان را ذکر کنیم مبنی بر اینکه کلمه مثله... اصلا مقبولیت نیافته وقتی شواهد مانند گوگل و کتابهای چاپی اینگونه نشان نمیدهد. کور که نیستیم ما.
- بعلاوه اگر اصرار دارید که با اثبات پذیری به شما نشان دهم. بعد از خلوت شدن سر من، من هم میتوانم نقل قولهایی ازچند کتاب بیاورم که میگویند مثله سازی بسیار مقبولیت یافتهاست و استفاده از آن رو به گسترش است.
- شما برای اثبات دیدگاه خاص خود جملاتی بسیار کلی میآورید که مثلا بریدن در فلان علم بکار میرود. من هم میتوانم چنین جملات گنگی را بیاورم که مثله هم در فلان علوم بکار میرود. بعلاوه کلمه بکار میرود گنگ است. چقدرش مهم است؟ وگرنه همه کلمات دیگر هم بکار میرود.
- Outdated: شما بخشی در مورد نامگذاری فعلی درست کردید اما برای من منابع ۵-۹ سال پیش ارایه مینمایید. آنهم POV یک گروه خاص. آخر از من چه انتظاری دارید؟ من بیشتر به خاطر این دلیل واگردانی کردم.
- حتی هفته پیش و در طول نوشتن این بخش، من بودم که مطالبی در مورد علت انتخاب این کلمه و توجیه استفاده از مثله سازی و اینکه این واژه اکنون واژه مورد قبول و پیشنهادی متخصصان در سازمانهای تخصصی زیر مجموعه سازمان ملل است به مقاله افزودم. شما در ان زمان حتی اشارهای به ان موضوع نکردید و انتخابی نسبت به منابع نگاه کردید( خطری که شما همیشه نسبت به ان هشدار میدهید)، شما حتی سابقه استفاده از آن را جدیدتر از واقعیت ان نوشتید. (۹۵ پکن بجای سال ۹۱ اتیوپی و ۹۲ سازمان ملل.)
- شما در بخش نامگذاری دچار WP:UNDUE شدید و مثلا به دیدگاه مخالف یک سازمان خاص زنان در افرقا در مورد کلمه مثله سازی وزن بیش از حدی دادید و به کلی در مورد نظر موافقان سکوت کردید. (دادن وزن زیاد به دیدگاه مخالف نپرداختن به دیدگاه موافق)
- در غیر بخش نامگذاری من POV شاید غیر عمدی در شما در بحثهای مختلف میبینم. مثلا شما سعی زیادی دارید که به هر نحوی، خطرات و مضرات ناقص سازی را کمتر از آنچه بیشتر متخصصین دنیا به آن اعتقاد دارند نشان دهید.
- همچنین درست است که در نقطه مقابل شما، بعضی کاربران ممکن است دیدگاه اکستریمی نسبت به این عمل داشته باشند و من هم در مورد این دیدگاه تامل دارم، اما شما هم سعی دارید که این عمل را قابل قبولتر از آنچه که وجدان عمومی انسان قرن ۲۱ به آن معتقد است، نشان دهید.
من چند روزی باید از ویکی مرخصی بگیرم. اما در هنگام برگشت سعی میکنم که دیدگاه مقاله را کمی بی طرفانه تر نمایم. در حال حاضر وزن دیدگاه آقای قسام علی بسیار بیشتر از آنی که سزاوار است میباشد.--بهزاد مدرس ۳۰ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)
ترجیح میدهم روی آن ویرایش شما تمرکز کنم و پرداختن به موضوعات دیگر را پس از تمام شدن این بحث ادامه دهم، چون به نظر میآید نکات دیگری که فرمودید ربط مستقیم به آنچه من گفتم ندارد (یا من اشتباه میکنم).
جستجوی گوگل من صحیح نبود زيرا علامت گیومه را در دو طرف عنوان نگذاشته بودم. در این صورت این نتایج را میگیریم (به ترتیب میزان تکرر):
- 2,335 بار female circumcision
- 1,166 بار female genital mutilation
- 519بار female genital cutting
حال این نتایج چه چیزی را اثبات میکند؟ چیزی که اثبات میکند این است که تعداد نوشتارهایی که این لغات در آنها آمده اینقدر است. اگر من کتابی بنویسم و در آن بگویم بقیه از لفظ female genital mutilation استفاده میکنند ولی من در این کتاب از لفظ female genital cutting استفاده میکنم، کتاب من در لیست جستجوی گوگل برای female genital mutilation میآید. آیا این به معنی این است که من آن لفظ را ترجیح میدهم؟ جواب: خیر. اینکه چقدر از آن کتابها مربوط به anthropology است؟ مشخص نیست.
آنچه در بالا نوشتم جزو حقایق است. فرای آن حدس و گمان است ( و آیه معروفی نیز هست که میگوید: إنّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً - :-) ). از روی دادههای آماری به تنهایی چگونه اثبات میکنید که "ختنه زنان" کمتر رایج است؟ یا استدلال دیگر: کتب آکادمیک معمولاً هم FGC و هم FGM را ذکر میکنند ولی بعد میگویند از کدام خودشان استفاده میکنند. اگر چنین نکنند احتمال اینکه خیلی جدید یا خیلی آکادمیک نباشند هست. پس شاید باید رفت و آن 519 کتاب را نگاه کرد دید کدام را ترجیح میدهند. اینکه کسی راجع به این موضوع بنویسد و هیچ جا اسمی از FGC نیاورد، نشان خوبی نیست، هست؟
بحثی هم کردید راجع به قسام علی و نظرات او. در اینکه یکی از مراجع عمده مقاله ایشان است شکی نیست و دلیلش این است که مقاله دانشنامه زنان را ایشان نوشتند. هیچ دلیل دیگری ندارد. اگر شما دوست دارید نظرات دیگر را نیز وارد کنید، راه باز است و این کار تشویق نیز میشود.
اما نکتهای تکنیکی را خدمت شما عرض کنم که فکر میکنم باعث میشود نکاتی که شما در بالا فرمودید (در مورد میزان پذیرش نظر ایشان) را از مربوط بودن به بحث حاضر خارج کند. در peer-review معمولاً اجازه میدهند که شخص نظر خودش را بنویسد ولی فقط زمانی که نظر دادن موضوعیت داشته باشد. هنگام گزارش کردن واقعیات، (ground facts) نظر دادن موضوعیت ندارد، هنگام تفسیر واقعیات (interpretation of the facts) مضوعیت دارد. اینکه مردم شناسان چه کلمهای را بکار میبرند یک گزارش است، نه یک نظر. این ممکن است که منبع ایشان قدیمی بوده، ولی آن را نتوان به عنوان "نظر ایشان" طبقه بندی و رد کرد. --دوستدار ویکیپدیا ۳۰ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۲ (UTC)
- نقل قول از شما:"بعلاوه اگر اصرار دارید که با اثبات پذیری به شما نشان دهم. بعد از خلوت شدن سر من، من هم میتوانم نقل قولهایی ازچند کتاب بیاورم که میگویند مثله سازی بسیار مقبولیت یافتهاست و استفاده از آن رو به گسترش است."
- بله راه درست انجام آن این است. وقتی اینها را یافتید، میتوان همه با هم را ذکر کرد. اگر دلایل بنده را صحیح یافتید، لطفاً تا زمانی که منبع معتبر دیگری ندارید، خود را واگردانی کنید. اگر صحیح نیافتید که لطفاً پاسخی به صورت مشخص به آن بدهید (چیزهای دیگر را بعداً بررسی میکنیم). تشکر.--دوستدار ویکیپدیا
- در مورد موقعيت من در بحث، با شما موافق نيستم. من در انتهای يک طيف نيستم. مردم شناسانی هستند از من بسی فراتر ميروند. بنده مثلاً با استناد به نسبیگرایی فرهنگی نميگويم که
"For these anthropologists, criticism against FC is misguided at best and racist at worst."
- اين جمله مربوط به مقاله ANTHROPOLOGY AND CIRCUMCISION سال 2004 است. [FC اينجا مخفف Female Circumcision است]. --دوستدار ویکیپدیا ۳۱ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۳ (UTC)
يک مشاهده جالب:
2,335-1,166-519
!!!!650=
يعنی 650 کتاب هستند که فقط و فقط از ختنه نام ميبرند، و هيچ اشاره ای از نام ديگر در آنها نيست! جدا از کتبی که به همه نام ها اشاره ميکنند ولی ختنه را انتخاب ميکنند مانند کتاب با عنوان "Female Circumcision: Multicultural Perspective" در سال 2007 که توسط University of Pennsylvania Press چاپ شده. شک دارم اين بود يا يک کتاب ديگر. الان چک ميکنم
همچنين دقت کنيد
1166/2
از 650 کمتر است! (بدون شرح) --دوستدار ویکیپدیا ۳۱ مارس ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)
سکه بهار آزادی
[ویرایش]بهزاد خان. دستت طلا. من کتابی که در آن درباره سکه بهار آزادی مطلب آمده باشد، سراغ ندارم. کتابی سراغ داری؟ امیربهزاد اسلامی ۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۵ (UTC)
من در ایران نیستم و دسترسی به کتابهای ایران ندارم. اما در زمینه اقتصاد، ما کتابهایی داریم که به ضرب سکه در ایران می پردازد و شما با کمی جستجو می در یک کتابخانه مانند کتابخانه دانشگاه می توانید آنها را بیابید --بهزاد مدرس ۳ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۵ (UTC)
درود
[ویرایش]درود و سپاس خدمت جناب گرامى بهزاد مدرس ، وقت خوش وخسته نباشيد. ممنون از اين همه اطلاعات مفيد وپربار، حتماً دستور شما اجرا خواهم كرد... بار ديگر تشكر مى نمايم... پايند باشيد و سرفراز. دوستار. -- ♣ محمديان ♣ب 4 آوریل ۲۰۰۹، ساعت 12:12 (UTC)
سپاس از شما. همکاری با عزیز بزرگواری مانند شما باعث افتخار می باشد،--بهزاد مدرس ۴ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
رأی موقتی
[ویرایش]خواستم بگويم که يک وقت از ديدن رأی من ناراحت نشويد. موقتی است.--دوستدار ویکیپدیا ۹ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۴۳ (UTC)
این منبع کمی به مبحثی که شما می گویید پرداخته است:
- Mehran, Golnar (۱۹۹۷)، «۷٫ Iran»، Asian higher education، به کوشش Gerard A. Postiglione, Grace C. L. Mak. (ویراست illustrated)، Greenwood Publishing، ص. ۱۱۵-۱۳۶، شابک ISBN ۰۳۱۳۲۸۹۰۱۸, ۹۷۸۰۳۱۳۲۸۹۰۱۹ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک)--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۹ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۰۱ (UTC)
- دست شما درد نکند. من شروع به کار روی آن ميکنم، ولی در اين تزی که شما فرستاديد (Foundations of education in Iran and education after the Cultural Revolution of 1980) اگر به صفحه 131 از تز (و 144 از فايل pdf) به بعد دقت کنيد راجع به نکات قوی و ضعيف انقلاب فرهنگی صحبت ميکند. فکر کنم از آن بتوان برای رفع نگرانی هايی که کاربر:محسن به آن اشاره کردند استفاده نمود (نقل قول جهانبخش سلمانیان، دبیر کمیسیون فرهنگی جامعه اسلامی دانشجویان خيلی دانشنامه ای نيست، بيشتر خطابه ای است). اگر شما زحمت آن را بکشيد من روی آن موضوع ديگر کار کنم. ممنون.--دوستدار ویکیپدیا ۹ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)
- همچنين اگر نگاهی به صفحات 124-125 از تز (136-137 از فايل pdf) بياندازيد ديدگاه هايی را بيان ميکند که من در مقاله نديدم.--دوستدار ویکیپدیا ۹ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۰۸ (UTC)
Ok. I will add information from page 124-25 and page 131. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۹ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۱۱ (UTC)
- خدا خيرتان دهد. من هم بزودی آن بخش در مورد ايده ها را شروع ميکنم (بايد يک چيزی را تا فردا پس فردا تحويل دهم). تمامی منابعی که شما معرفی کرديد بسيار خوب و ontopic هستند و من بزودی از آنها استفاده خواهم کرد. --دوستدار ویکیپدیا ۱۰ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۴۱ (UTC)
کار تحویل بدی فردا ! فردا که نعطیل است دوستدار جان ؛) --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۰ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۲۰ (UTC)
درود
[ویرایش]سپاس از شما دوست گرامی که این همه زحمت تحمل شده أید در مورد بهبود گویش لارستانی ، واقعاً که جهد شما بسیار ستودنی است دست تان درد نکند. ضمناً موضوع ارسالی من به مقاله اضافه نمودم، لطف فرمائید نگاهی به آن بیندازید ونظر شریفتان ارائه فرمائید واگر نیاز به اصلاح داشت آن را اصلاح فرمائید... بی نهایت سپاسگذارم... دوستار أبدی.. -- -- ♣ محمديان ♣ب 10 مارس ۲۰۰۹، ساعت 11:11 (UTC)
چرک نويس
[ویرایش]خوب، من چيزی را در کاربر:دوستدار ويکيپديا/چرک نويس شروع کردم. فعلاً دارم آن کتابی که فرموديد را خلاصه ميکنم. اگر خيلی بزرگ بشود، فکر کنم بايد آن را به يک مقاله جدا منتقل شود، و خلاصه آن اينجا نوشته شود. فعلاً ميخواهم که آنجا خلاصه ها را اضافه کنم ببينم نهايتاً چقدر ميشود. گفتم شما را در جريان بگذارم. --دوستدار ویکیپدیا ۱۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)
درود. این موضوع می تواند مقاله مستقلی باشد بنام، تاریخ آموزش در ایران. آن پایان نامه هم به تفصیل به آن پرداخته است--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۴ (UTC)
- بله. ولی اشاره ای به آن در مقاله انقلاب فرهنگی لازم است. تا دو سه روز ديگر فکر کنم همه چيز برای مقاله انقلاب فرهنگی نهايی بشود. --دوستدار ویکیپدیا ۱۲ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)
کوروش بزرگ:RE
[ویرایش]با سپاس از پیامتان. حتما نگاهی به مقاله خواهم انداخت. اگر کاری از دستم برآید انجام خواهم داد.--Xashaiar ۲ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
- سلام بهزاد. من رویدادنامه_نبونید-_کوروش رانوشتم ولی ولی مرجع هرزنامه بحساب آمده. کاریش میشه کرد؟--Xashaiar ۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)
تقدیر
[ویرایش]ممنون از رای شما دوست عزیز به مقاله شیراز.باتشکر.--Amin pedia ☺Talk ۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۰ (UTC)
درود. من به بخش تاریخ دستی زدم. مقایسه کنید و ببینید وقتی می گویم از منابع معتبر استفاده کنید برای چه اینقدر پافشاری می کنم. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)
- بخش تاریخ خیلی بهتر شده.البته قسمتهای دیگر هم دست خورده اند.ولی قسمت خواهر خوانده ها بد شده(منظورم قالب آن است که قالب قبلی خیلی بهتر بود.)اکنون یک سوال:دیگر مشکلات مقاله چیست؟به نظر شما اکنون برای یک مقاله خوب مناسب نیست؟--Amin pedia ☺Talk ۱۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)
مشکل مقاله این است که با استفاده از منابع نامعتبر نوشته شده است و باید این منابع جایگزین شوند. متن مقاله روان نیست و لحن آن در بسیاری جاها مناسب یک دانشنامه نیست. بخش پانویس و منابع آن نیز در وضع خوبی نیست و نیاز به ویکی سازی و سازمان دهی دارد. من تا آخر هفته صبر می کنم و بعد از آن بحث در مورد خوب بودن آن را جمعبندی و بایگانی می کنم. تا آن موقع فرصت دارید که مقاله را تکمیل کنید. برای الگو هم می توانید به نوشتار تبریز مراجعه کنید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)
- اگر میشود تا آخر هفته آینده صبر کنید.من خودم به علت امتحانات میانترم دانشگاه وقت ندارم.این مقاله در هفته آینده پروژه همکاری هفته خواهد بود.صبر کنید ببینیم دیگران چه میکنند.در مورد لحن هم اگر شما بگویید که دقیقا در کجا لحن نامناسب دارد کار ما را برای تصحیح راحت تر کرده اید.--Amin pedia ☺Talk ۱۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)
قبول. در مورد جمعبندی بحث، من شاید کمی بیشتر صبر کنم. اما در مورد لحن نوشتار در قسمت رایگیری برای گزیدن مقاله من و دوست دیگری نمونه هایی از لحن نامناسب مقاله را گفتم. اما گویا شما دقت نکردید. لطفا به بقیه توصیه ها هم دقت کردید. چون عملا بیشتر نکات منفی که متذکر شده بودیم به قوت خود باقی است و اصلاح نشده است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)
شیراز
[ویرایش]- درود میبینم دوباره مشغول شدهاید؟؟از مقالاتتان لذت میبرم.من پیش شما واقعا سیاهی لشکرم.دستتان درد نکند در هر مقاله وارد میشوید رنگ بوی مقاله به کلی تغییر میکند.خسته نباشید جدا.-- iroony ۱۴ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۲ (UTC)
خواهش می کنم، امین جان. شکسته نفسی می فرمایید. راستش می خواستم بیشتر کمک بچه هایی که درگیر در مقاله شیراز هستند باشم، اما این روزها بشدت در مضیقه وقتم.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۴ (UTC)
- به هر حال شما که در مقالهای هستید بنده خیلم راحت است آن مقاله به راه کج نمیرود.-- iroony ۱۵ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)
حذف مقاله زبان دیلمی
[ویرایش]رفیق عزیز،
آیا به واقع این همه برهان و دلیل که بر رد وجود «زبان دیلمی» نوشتهام، برای موافقت دوستان با حذف مقالهی مذکور کافی نیست؟ من دربارهی تنها نقلقولها و مدارک موجود بر صحت وجود این عنوان (زبان دیلمی) در همانجا بحث کردهام و دربارهی دانشنامهی ایرانیکا هم نوشتهام که اگر بخوانید میبینید که زبانی با عنوان زبان دیلمی نه تنها در حال حاضر، که در گذشته هم (دست کم با این عنوان و اسم) وجود نداشته است.
VƏRG ۱۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۲۵ (UTC)
همکاری هفته جاری
[ویرایش]با سلام، مقاله «شیراز» با پشتیبانی شما به عنوان همکاری هفته انتخاب شده و هماکنون منتظر یاری شما است. میتوانید با استفاده از منابع معتبر و طبق شیوهنامه به بهتر شدن آن کمک کنید.Dernhelm ۱۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)
درود
[ویرایش]- کسلام آقا بهزاد شما که ویکی انگلیسی هستید نگاهی به این مقاله بیاندازید.دوستان آنور آبی پشت سر هم منابع میافزایند اما من که هیچ چیز در منابع آنها ندیدم اما باز هم پافشاری میکنند.فقط آدمهای زندهامان صاحب پیدا نکرده بود.نگاه میکنید؟-- iroony ۱۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۵۲ (UTC)
Try to work with User:Raayen. He is an experienced Iranian user. Do not worry! Everything is under control--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)
- but they revet our edition every time.-- iroony ۱۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)
Could you come to Yahoo messenger? I need to talk to you?--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۹ (UTC)
- sorry i wasnt online...-- iroony ۲۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)
ديلمي
[ویرایش]شما هم چه علاقه اي پيدا كرده ايد به اين ديلمي! شبانه روزي آن را مانيتور مي كنيد! از كجا مي دانيد من خانم ام؟! sicaspi ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۹ (UTC)
من مدتهاست که در مورد زبانهای ایران مطالعاتی داشته ام. دیلمی هم یکی از این زبان ها است و علاقه من به زبانهای ایرانی چیز جدیدی نیست. در ضمن یک چیزی است به نام «پیگیری های من» که بنده به تناوب نگاهشان می کنم. دیلمی نیز در فهرست من است و تغیرات آنرا پیگیری می کنم. چون همشهری شما، خانم خطابتان می کرد گمان بردم که شما خانم هستید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۸ (UTC)
- پيگيريها را من هم چك مي كنم ولي اين را كه هميشه آن ايد و اين را مي بينيد گفتم. آن آقا را هم من اصلاً نمي شناسم، اين سوال را از او هم پرسيده بودم! sicaspi ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
دربارهی دیلمی
[ویرایش]رفیق؛ باور کنید من چیزی را به دشمنی و غرض نسبت نمیدهم. البته با توجه به مشاهدههای دیگرم میدانم که انگیزهی تاکید بر تعریف دیلمی به عنوان یک گونهی زبانی چیست. اما اینجا بحث دانشنامه است و اگر در جایی آن مسائل را عنوان کردم اشتباه کردم که البته با تذکر شما هم متوجه اشتباه خودم شدم.
اما دربارهی دیلمی، من تمام تلاش خودم را خواهم کرد تا نشان بدهم که چنین گونهی زبانی در گذشته و حال وجود نداشت. آنچه شما دربارهی استانهای فارسیزبان گفتید طبیعیست. در منطقهی ما اما، برخورد هر روزهی ما با تحریف و اشتباه کم نیست. برای نمونه که گمان کنم در کارهایتان در ویکی هم باتواند به شما ایده بدهد، بد نیست این یادداشت کوتاه را بخوانید که چندی پیش در سایت خود نوشته بودم:
این یادداشت با چند مثال نشان میدهد که وقتی تاریخ و جغرافیای منطقه را افراد بومی و ناآگاه بنویسند، چنان میشود که نقلقول اشتباهشان تبدیل به منابع ازلی و ابدی خواهد شد.
چون رسم رایج این است که برای ثبت یک اسم مکان اصل را با زبان فارسی میگیرند. برای مثال بگویم که روستایی قدیمی در اطراف رودسر هست به نام «تول ِ لات». آوای بین ت و ل، آوایی بین او و ای است. (ü) که در تابلوها و منابع مکتوب (به جز اثر ارزندهی دکتر منوچهر ستوده) به وصرت «طول لات» نوشته میشود.
اگر یک محقق غیربومی و با حسن نیت بیاید و این را ببیند شاید برایش مهم نباشد. ولی اگر بدانیم که «تول» در گیلکی به معنی «گل آلوده» و «لات» به معنی «زمین آبرفتی» است، آن وقت هیچ گیلکی راضی نمیشود که این اسم را با «طول لات» بنویسد که میشود «لات ِ طولانی»!
در مصاحبهی اخیری که با دکتر منوچهر ستوده (نویسندهی کتاب ارزندهی از آستارا تا استارباد) داشتم، ایشان مهمترین دغدغهی خود را همین اسم مکانهای منطقه میدانست که هنوز هم دستخوش تحریفهای خواسته یا ناخواسته میشود.
عنوان دیلمی هم از آن عنوانهاست که همیشه از سوی مورخان بیرون از منطقه به ما اطلاق شده و گاه تنها منطقهی دیلمان منظور بوده گاه همهی کوهستانهای گیلان و گاه هم گیلان و هم مازندران و گاه حتی منطقهی جلگهای آن. و در تمام این مدت در هیچ متن قدیمی بومی، در هیچ شعر و ترانهی فولکلور و هیچ بخشی از ادبیات شفاهی منطقه و حتی در هیچ کدام از اسامی مکان منطقه من عنوان «دیلم» و «دیلمی» و «دیلمستان» ندیده و نشنیدهام.
تنها عبارت موجود همان «دیلمان» است که نام یک منطقهی کوچک ییلاقی است و نمیتوانسته در زبان بومی به «دیلمی» و «دیلم» شکسته شود. چون «مان» آخر آن یک پسوند مکان ساز است (مانند مان در گفتمان) و واژهی دیلمی و دیلم که برساختهی مورخان عرب (در حمله به این منطقه) است اشتقاقی عربیست.
دوست عزیز، متاسفانه یا خوشبختانه، چون من پایتختنشین نیستم و شش سال است که روی ادبیات و فرهنگ منطقه تحقیق و تلاش میکنم، به این نتیجه رسیدهام که تبلیغات دوران پهلوی اول متاسفانه تاثیرهای بسیار بدی بر شناخت ما از فرهنگهای قومی ایران گذاشته است و این ماجرای «دیلمی» یکی از همان گرههای وانشدهی پساپهلویست.
رفیق عزیز، اینها را گفتم که دلیل خودم را برای این همه سماجت خود بیان کرده باشم که بدانی اینها تعصب قومی نیست. اینها از روی مبارزهایست که چند سالیست برای ارائهی تصویر درست و روشن مبتنی بر خود منطقه از منطقه آغاز کردهایم.
ببخش اگر سرت را درد آوردم و ببخش اگر در جایی تند رفتم و تندخویی کردم.
VƏRG ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)
- من نگفتم دشمنی با گیلانیها. من ریشهی این مشکلات در نگاه از بالا و نرکزگرایی میبینم که ریشه در تبلیغات فرهنگی رضاخوانی دارد. به هر حال به نظر من راه حل این قضیه بازروایی تاریخ و رجوع به منابع بومیست تا زمانی که دیر نشده و آ]رین آثار و بازماندگان از بین نرفتهاند.
- نکتهی دیگر اینکه دو موضع را باید از هم تفکیک کنیم. در بحثهای زبانشناسی (که فلان چیز زبان است یا نه، یا بهمان چیز در کدام رده و رسته جای میگیرد) نمیتوان به اصول علمی رجوع نکرد، چون اصلا این تعاریف تعاریف علمی هستند. مردم که مجموعه ساختاری دال و مدلولی خودشان را تجزیه و تحلیل نمیکنند که زبان است یا نه و اگر هست در کدام گروه جای دارد. مردم از آن استفاده میکنند و در صورت نیاز بر امکاناتش میافزایند. در این مباحث باید ارجاع علمی باشد.
- اما در نامیدن قضیه به کل متفاوت است. نامیدن یک مکان یا یک امر، حامل بار تاریخی و فرهنگی و هویتیست. کدام معیار علمی میتواند در قضیهی نام دریای کاسپین (به قول شما خزر) داوری کند؟ یا در نامیدن خیلی چیزهای دیگر. (البته به جز تاریخ که آن هم در واقع رجوع به مردم بومی در زمانهای پیشتر است)
- شما خودتان را بگذارید جای ما. سرزمین ما تا دو قرن و نیم در مقابل هجوم اعراب مقاومت کرد. سرزمینهای شمال البرز برای سپاهیان آن سو دستنیافتنی بود. قزوین از پیش از اسلام تا قرنها پس از آن پایگاه نظامی بود برای دفع حملههای مردمان سرزمین ما. مورخان و محققان دربارهياین سرزمین دستنیافتنی و ناشناخته مینوشتند و روایت میکردند. مانند آن حدیث که برای تشویق رفتن سربازان مسلمان به قزوین جعل شد که بعدها قزوین شد: دارالجنه!
- عنوان دیلمی و دیلمستان (به پسوند کاملا فارسی ستان توجه کنید که در زبان مردم همان مناطق مورد ادعا وجود ندارد) از متون همینها بیرون آمد. در عوض مردمان این سرزمین که هرگز قدرت متمرکز نداشتند و تنها در مقابل بیگانگان متحد میشدند، هر یک محل زندگی خود را به نامی میخواند و به دلیل فقدان حکومت مرکزی و در نتیجه فقدان بوروکراسی، نیازی به نامیدن زبان و نامیدن کل منطقه اصلا به وجود نیامد.
- این وضع تا زمان شاه عباس صفوی ادامه داشت که پس از آن گیلان به صورت رسمی به دولت صفوی اضافه شد.
- خوب. به نظر شما کدام طرف در نامیدن محقند؟
- مشکل ما این است که بر اثر تکرار این عناوین در منابع مکتوب و غیرمکتوب اینها تبدیل به وحی منزل شدهاند و کسی نیست که بپرسد این اسامی از کجا آمده و اگر بوده چرا حتی تا امروز هم اهالی بومی از آنها استفاده نمیکنند یا آثاری از آن در اسم مکانهای دیگر نیست؟ در عوض تا دلتان بخواهد میتوانید آنها را در نوشتههای مورخین فارس و عرب و نیز در میان نسل جدید بیابید. چون دیلمی و دیلم در نوشتههای رسمی نماد یک قدرت بزرگ و افتخارآفرین و مقاومت در مقابل اعراب بودند (کسی نمیگوید که همین مقاومت در مقابل فارسها، مغولها و یونانیها هم بوده) و به همین دلیل به کار تبلیغات آریایی پهلوی میخورد و از طرفی نمیشد این افتخارات را به گیلکها (در نگاه فارسها=رشتیها) نسبت داد که نماد معاصرش میرزا کوچک و مشروطهخواهی بود که هر دو در تضاد با پهلوی بودند.
- رفیق عزیز، در سرزمین گیلان، طبق یافتههای باستانشناسی حیات در کوهها و ارتفاعات آغاز شده (که طبیعیست) چون سرزمینهای جلگهای تا مدتها زیر آب بوده و پس از آن هم برای انسان با آن میزان از تخصص غیرقابل سکونت بوده.
- با پیشرفت انسان، کم کم پا به دامنهها گذاشته و سپس با آموختن کشت برنج و رسیدن به میزان توانایی زهکشی از زمین در جلگه مستقر شده. در واقع این حرکت عمودی و تحول در شیوهی تولید راز تفاوتهای مردم این منطقه است و نکتهی مهم این است که در یافتههای باستانشناسی ما با دو مرکز تمدن روبهروییم: تمدن تالش و تمدنمارلیک-رستمآباد.
- میخواهم بگویم که آنچه ما از آن با نام کلی قوم گیلک نام میبریم در واقع دارندهی تجربه و حافظهی تاریخی تمدن مارلیک-رستماباد است که بخش اعظم آن در زبان گیلکی متبلور است. یعنی ما میبینیم که گیلکی گالشها (گالشهای دامدار و کوچنشین) بسیار اصیلتر و دستنخوردهتر از گیلکی کوهپایهنشینها یا کلاییها (گیلکهای یکجانشین اما با کشاورزی دیم=تخصص کمتر) و در نهایت گیلکان جلگه یا گیلهمردان (یکجانشین و کشت آبی=اوج تخصص)است. و جالب اینکه لهجهی گالشی به نوعی دربرگیرندهی همهی لهجههای پایینتر است.
- در واقع آن زمانی که مورخان فارس و عرب از بیرون از این منطقه از عبارت دیلمی استفاده میکردند، مقصودشان همهی سرزمینهای این سو بود و آن زمان هنوز انسان به طور کامل در جلگه مستقر نشده بود که با قومی متفاوت روبهرو باشیم.
- ببخش که سرت را درد آوردم. افتادهام به پرچانگی. این حرفها فقط برای روشن شدن برخی چیزهاست. وگرنه روال دانشنامهی ویکیپدیا غیر از این است.
- یک نکتهي دیگر را هم یادآوری کنم و آن اینکه در بسیاری جاها از واژهی دیلمی به جای گالشی استفاده میشود. مانند آن چیزی که ایران کلباسی در کتابش آورده و اگر به مناطق نامبرده بروید خواهید دید که با همان گالشها روبهرویید.
- متاسفانه در چهل سال اخیر در گیلان از لفظ گالش برای توهین و تحقیر نشان دادن عقبماندگی استفاده میشده و همین باعث شده که کسی از این عنوان استفاده نکند. جالب اینکه لفظ گالش دارای ریشهيابی زبانی روشن و مشخص است اما دیلمی به هیچ وجه چنین ریشهیابی ندارد. چرا که از ریشه برساختهی عربیست بر اسم مکانی گیلکی (دیلمان) و البته در ادبیات عرب دیلم به معنی دشمن هم آمده که شاید این واژه از همانجا آمده باشد. در حالی که برای ریشهی گالش این نظریه وجود دارد که گاولش یا گاوبان باشد یا از گئوشورون (الههی دامها) گرفته شده باشد. به ویژه که در جشنها و آیینهای گالشی (به ویژه اسطورهي سیاهگالش) نشانههایی از مهرپرستی وجود دارد.
سلام به شما
[ویرایش]اين عين نوشته خانم کلباسی است: گویش های كناره دریای مازندران
زبانها، گویشها یا لهجههایی که امروزه در کناره دریای مازندران به کار میروند علاوه بر دو گونه اصلی به نامهای مازندرانی (طبری) و گیلکی، انواع زیر را شامل میشوند: تالشی، تاتی، کردی، طالقانی، افتری، زابلی، بلوچی، گوداری، کتولی، افغانی، لری، ترکی، ترکمنی، عربی، فارسی، روسی، قزاقی، گالشی و دیلمی. گونه اخیر لهجه ایی از گیلکی است که امروزه در کوهستانها به کار میرود.
همانطور كه ميبينيد منبع كاملا آكادميك است:
ایران کلباسی، گویش کلاردشت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶ ص. بیست و دو.
ولى اين دوستان همانطورى كه خود نوشته و عمل كردند، وجود يك گويش ديلمى را قبول ندارند، و پيشاپيش آن را رد ميكنند.
در اين كه يك گويش ديلمى وجود دارد كه جاى شك نيست، ولى بر سر طبقه بندى آن اختلاف نظر هست با اين دوستان، و اينكه گويشوران گيلكى بگويند، گويش ديلمى وجود ندارد كه راه حل نيست، بايد اسناد علمى سخن بگويند، مثلا خانم كلباسى ميگويد ديلمى گويشى است در كوهستانها، و آنرا به عنوان زير طبقه گيلكى تقسيم ميكند، فقط اين نكته مورد اختلاف است.ojanfar ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)
- منبع آكادميك در اين ارتباط كه زياد هست، ممكنه كه ONLINE در دسترس نباشه، همين كتاب كلباسى رو هم جمعه هفته قبل كه به كتابخانه موسسه شرق شناسى رفته بودم ديدم، ديروز كارى پيش آمد و نتونستم برم ، ولى اگر لازم بشه غير از اين منابع، كتب ديگرى هم هست، ولى اين مشكل و اقعا مشكل منبع و غيره نيست. دوستان گيلكى ما از قبل تصميم گرفتن كه اين مطلب حتما غلطه و به هيچ قيمتى نميخواهند بپذيرند. دقت كنيد به بحث هاى دوستانمان، گاهى ميگن كه اينها گالشن، گاهى ميگن كه يك جور تاتى است گاه ميگن كه ... يعنى در يك اپوزيسيون بنيادين با اين مطلب وارد شدن، البته اين پديده تنها در ميان بحث هاى مربوط به گيلكى نيست، اين مباحث به نوع ديگرى در مباحث زبان كردى و تركى هم هست، مثلا در بحث لكى و كردى و يا انواع تركى هم اين بحث ها هست كه در ميان كردها و آذربايجانى ها ايجاد آلرژى و دلگيرى ميكند، اين مباحث در نوع خود تقريبا جديدن و عمدتا در نيم قرن اخير در ايران تحقيق شده بنابر اين خيلى چيز ها هنوز نامعلوم است، و روشنتر خواهد شد. ولى منابع آكادميك ديگر هم هست:
R. Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000
- Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989
- دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران 1380 ، ص. 548-549
كه از گويش ديلمى در دوران معاصر اسم ميبرند، ولى ممكن است كه دوستان ما با تقسيم بندى زبانى در اين كتب موافق نباشند.ojanfar ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
سوتفاهم نشه!!
[ویرایش]نخير بحث Caspian Dialects یا Caspian languages نيست اصلا، سوتفاهم نشه!! بلكه بحث درباره گويش هاى موجود در كناره هاى درياى مازندران است.ojanfar ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۵۶ (UTC)
درود بر انسانهای منطقی!
[ویرایش]- درود! بسیار به وجود انسانهای منطقی همچون شما افتخار میکنم. علی رجبی ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۸ (UTC)
خواهش می کنم. این لطف شما است--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۲۳ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۴۹ (UTC)
نام نمک
[ویرایش]سلام.اگر الآن یه سر به کتابهای شیمی جدید دبیرستانی ها نگاه کنید نام نمک را حتما می بینید.--95.82.57.2 ۲۶ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۸ (UTC)
نام نمک تفاوتی نکرده است که قدیم و جدید بگوییم. اینکه کلرید سدیم بگوییم یا سدیم کلرید بستگی به آن دارد که بخواهیم به این نام در زبان فرانسوی رجوع کنیم یا انگلیسی. نام کلرید سدیم با توجه به فرانسوی است که پیشتر در ایران مصطلح بوده است و اکثر نامهای فنی و علمی تا پیش از دهه ۸۰ میلادی از این نام گرفته می شده است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۲۷ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۳۵ (UTC)
مقالات جدیدتان
[ویرایش]سلام. از من خواستهاید که در ترجمه الگوهای سفسطه در مقالاتی که مینویسید کمکتان کنم اما با توجه به این که منبعگذاری در مقالاتتان کردهاید و از کتابی که در ایران جاپ شده یعنی کتاب سیدعلیاصغر خندان استفاده کردهاید فکر نمیکنم دیگر نیازی به کمک من داشته باشید. با این حال نگاهی به عناوین مقالاتتان خواهم انداخت و اگر تغییری به نظرم ضروری رسید بهتان اطلاع خواهم داد. ترانه جوانبخت ۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۵۶ (UTC)
سوغاتی تابستان
[ویرایش]هدیهای خوب تقدیم به دوستی خوبتر. تصویر رطب ثمر نخل خرما. ارادتمند : . -- ♣ محمديان ♣ب ۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت 13:00 (UTC)
است در مسافی، مارا به باغ خود دعوت نمودند، ودر پایان آن روز دو سبد از رطب طلایی رنگ به عنوان کادو به ما بخشیدند.. این هم تصویر رطب طلایی رنگ سال ۲۰۰۹ . تقدیم به دوست گرامی میکنم..
--محمديان ۲۸ مهٔ ۲۰۰9، ساعت 13:00 (UTC) ]]
سپاس از شما. برای من که بدور از ایران هستم چنین عکسهایی تجدید خاطره ای شیرین است. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۲۹ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۸ (UTC)
گزیدن مقالات
[ویرایش]درود؛ چون دیدم در گزیدن مقالات برگزیده، بسیار فعالید خواستم تا نظرتان را بر روی دو مقاله نیمور و دانشگاه صنعت آب و برق بدانم. میخواهم آنها را برای وپ:مبداب یا وپ:گنخ نامزد کنم. اگر ممکن است نظرتان را در بحث:نیمور و بحث:دانشگاه صنعت آب و برق مطرح کنید. علی رجبی ۲۸ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۴ (UTC)
استفاده منصفانه
[ویرایش]- سلام. تصاویر روی جلد مجلات را تا قبل از 70 سال فقط و فقط برای معرفی همان مجله میتوانید استفاده کنید. نه برای مقاله ای با موضوع عکس روی جلد. --شهرزاد قصه گو ۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)
عکس حاضر جنجالی است و شامل استفاده منصفانه می شود. ما حتی یک الگوی مخصوص برای این کار داریم. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۳۰ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)
این پرونده دارای حق نشر است. این نگاره/پرونده از جنجالی دارای حق نشر است و گمان میرود صاحب آن عکاس باشد و احتمالاً استفاده از آن در اندازه کنونی مصداق حالت استفادهٔ منصفانه است، به شرطی که:
|
thanks
[ویرایش]ممنون از شما که مقاله شیراز را سروسامان داده اید به ویژه قسمت پیشینه.مقاله اکنون به کمک شما منبع باران شده است.--Amin pedia ☺Talk ۳۱ مهٔ ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)
پوزش
[ویرایش]بله. شما درست میگویید و من تند رفتم و از این بابت پوزش میخواهم. البته شما هم همان اشتباه مرا انجام دادهاید.
اما مشکل اینجاست که نوشتههای من در موقعیت تدافعی بوده و آنچه شما و دیگر کاربران دربارهی گیلک بودن کاربران مینویسید، در موقعیت تهاجم. یعنی بارها شده که از همین موضوع به عنوان دلیل در استدلالهای خود استفاده کردهاید و اگر به جریان قضاوت دربارهی حذف مقالهی دیلمی هم دقت کرده باشید، یکی از عوامل مهم همین موضوع بود که گیلکها دارند با تمام قوا واقعیت دیلمی را انکار میکنند!
دربارهی آن کاربر عزیز هم که شما فرمودید من مشخصات شخصیاش را عنوان کردم، تقریبا تمام کسانی که این گونه بحثها را دنبال میکنند، ایشان را میشناسند. ایشان هم مرا به خوبی میشناسد و از سوابق پژوهشی و مردمشناسی من باخبر است و تنها در چنین جاهایی که راحت میتوان خالی بست این طور آزدانه ادعا میکند که همهی غذاهای بومی و لباسها و تقویم و زبان و غیره متعلق به دیلمیها بوده.
VƏRG ۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۱۰ (UTC)
احتمالاً منظور شما این نبوده ولی عهد عتیق (Old Testament) نامی است که مسیحیان برای کتاب مقدس یهودیان استفاده میکنند. شما این کلمه را احتمالاً در معنی "دوران باستان" به کار گرفتهاید (برقراری نظم در ویکی فارسی به روشهای عهد عتیق)، ولی معنی رایج آن چیز دیگری است. شاید جهت دوری از سو تفاهم بهتر باشد آن را تغییر دهید.--دوستدار ویکیپدیا ۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۲۵ (UTC)
مسلما منظورم آن نبودهاست. فکر کنم توضیحات من گویای مسالهاست. واقعا برای این رویه باید کاری کرد. از وضعیت حاضر تمام طیفهای ویکی ضرر میبینند. واقعا نیاز به نظارت بیشتری بر بعضی مدیران است--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۳۴ (UTC)
- بله، منظور شما آن نبوده ولی چون آن کلمه اسمی خاص است که عموماً در معنی ای که شما ذکر کردید به کار نمیرود، اگر صلاح دیدید آن کلمه را عوض کنید. --دوستدار ویکیپدیا ۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۴۱ (UTC)
سوال
[ویرایش]آیا میتوان از تصاویری که در ویکی انگلیسی بار شده اند(نه ویکی انبار)، در ویکی فارسی استفاده کرد؟--Amin pedia ☺Chat ۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)
مستقیما نه. باید آن عکس را مجددا در ویکی انبار یا ویکی فارسی بارگذاری کنید. البته اگر اجازه نامه آن اجازه بار گذاری مجدد را به شما بدهد--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۵ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)
پس ببینید اگر اجازه نامه این تصویر ، اجازه بارگزاری مجدد را میدهد این لطف را شما بکنید.--Amin pedia ☺Chat ۸ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)
بله. امین جان. شما می توانید این عکس را دوباره بارگذاری کنید چون اجازه انتشار آن public domain است. البته موقع بارگذاری مشخص کنید که منبعتان کجا می باشد که میثم جان پاک نفرمایند.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۸ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۱ (UTC)
- اگر میشود شما اینکار را برای بنده انجام دهید آخه میثم جان user بنده را برای همیشه در کامانز بسته اند تنها به علت یک اشتباه کوچک.اگر خواستید این لطف را بکنید منبع سازمان قطارشهری شیراز هست.--Amin pedia ☺Chat ۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۲ (UTC)
دیشب سعی کردم آنرا دوباره بارگذاری کنم. اما نشد. نمی رانم مشکل از سیستم من بود یا از فایل. فردا از سیستم دیگری این کار را می کنم--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۴۸ (UTC)
- ممنون میشوم.--Amin pedia ☺Chat ۱۰ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)
دیلمی
[ویرایش]حضرت آقا می شود دربارهی این ویرایش تان توضیح بدهید؟ یکبار لینکهایی را که هی تند تند اضافه می کنید خودتان دیده اید؟ sicaspi ۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۰۵ (UTC)
دقیق نرفتم چک کنم، اما گویا دوستان شما در آنجا موفق عمل کرده اند و مقاله را پاک کرده اند. چون آنجا قبلا مقاله ای داشتیم. تبریک می گویم. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۹ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)
- یعنی چه؟ من از وقتی حذف کردم آنجا هیچ چیز نبود. من تو ویکی نروژی دوست ام کجا بود؟ معلوم است چه می گویید؟! تبریک چی؟ sicaspi ۱۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)
شیراز
[ویرایش]با سلام خدمت بهزاد عزیز میخواستم بپرسم چرا منابع بخش آغازین شیراز زا برداشته اید مگر به منبع نیاز ندارند؟راستی کمبودهای مقاله را بگویید تا رفع کنیم ببینیم بالاخره میشود به نوشتار خوب و برگزیده تبدیلش کرد یا نه.با سپاس فراوان.--Amin pedia ☺Chat ۱۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
شیراز
[ویرایش]با سلام خدمت بهزاد عزیز میخواستم بپرسم چرا منابع بخش آغازین شیراز را برداشته اید مگر به منبع نیاز ندارند؟راستی کمبودهای مقاله را بگویید تا رفع کنیم ببینیم بالاخره میشود به نوشتار خوب و برگزیده تبدیلش کرد یا نه.با سپاس فراوان.--Amin pedia ☺Chat ۱۱ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)
WP:LEADCITE: می گوید که بخش آغازین لزوما به منبع نیاز ندارد و باید چکیده کل مقاله باشد. البته من بیشتر به این جهت منابع را پاک کردم که به شیوه درست این کار انجام نشده بود. اگر از یک منبع چند بار استفاده می شود نباید چند بار ارجاع دهی کامل را تکرار کنید. یعنی کافی است یکبار ارجاع دهی کامل انجام دهید مثلا: <ref name="Limbert">((یادکرد|نویسنده= Limbert, Johm|کتاب=Shiraz in the age of Hafez: the glory of a medieval Persian city|ویرایش= |صفحه= p. 4-20 |ناشر= University of Washington Press|سال= 2004|شابک=ISBN 0295983914, 9780295983912))</ref> و در دفعات بعد که می خواستید دوباره به همان منبع ارجاع دهید باید به روش روبرو ارجاع دهید: <ref name="Limbert"/>
در ضمن اگر از اشکالات مقاله می پرسید. بزرگترین آن ارجاع نویسی آن است که باید مطابق الگوهای یادکرد موجود در «رده:الگوهای یادکرد» بسیاری از منابع را بازنویسی کنید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۰ (UTC)
Text is available under the CC BY-SA 4.0 license; additional terms may apply.
Images, videos and audio are available under their respective licenses.