بحث:تاریخ ادبیات فارسی
رد کردن جدول تا شروع بحثها |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله تاریخ ادبیات فارسی است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
این مقاله با درجه کیفیت ضعیف و اهمیت متوسط دارای امتیاز ۱٬۱۱۷ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
این مقاله عضو ویکیپروژههای زیر است: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
فردوسی را هم جزو شعرای دوره ساسانی آورده اید و هم جزو شعرای دوره غزنوی که دومی صحیح است. بین دوره مغول و تیموریان حداقل دو قرن فاصله است و ادامه یکدیگر نیستند. بنابراین آثاری که در دوره مغول (قرن هفتم ق) خلق شده است مثل تاریخ جهانگشای، ربطی به آثار دوره تیموری ندارد. در فاصله این دو قرن آل مظفر (قرن هشتم) بر نیمی از ایران حکومت کردند و شعرایی مثل حافظ و خواجد متعلق به این دوره هستند. در کل، این تاریخ اجمالی خیلی ساده انگارانه و غیر حرفهای نوشته شده است. -- ناشناس
پس از به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی و وقایع 28 مرداد و خیانت حزب توده که در آن زمان تودهٔ عظیمی از مردم را پشت سر خود داشت، نسلی از شاعران سرخورده پا به عرصه گذاردند که به آنها شاعران دهه چهل اطلاق می شود، پیش از آنها نیما یوشیج با شکستن قوائد عروضی راه را برای سرودن شعر در قالب های تازه هموار کرده بود، از شاعران دهه چهل می توان از احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، نصرت رحمانی، رضا براهنی، حمید مصدق، فریدون مشیری و یدالله رویایی و... نام برد، برخی از این شاعران را که اغلب درگذشته اند، شاعران متوقف شده می نامند، شاعرانی چون فریدون مشیری که از شعر کوچه فراتر نرفت و حمید مصدق که در دو منظومه باقی ماند و... اما برخی به مانند احمد شاملو گامهای دیگری بعد از نیما برداشتند و چهارچوب وزن عروضی را به کلی کنار زدند و به سرودن شعر بی وزن که در آغاز به شعر سپید شهرت داشت، پرداختند، احمد شاملو تا زمان مرگ دست از کار نکشید و یکی از بزرگترین فرهنگ های زبانی فارسی را که کتاب کوچه نام دارد پی گرفت و به سرایش ادامه داد، برخی دیگر چون رضا براهنی نیز هنوز پا به پای نسل های جوانتر حرکت می کنند، پس از انقلاب ایران از آنجا که اکثریت روشنفکر حاضر به حضور در عرصههای حکومتی نبودند، جمعی از شاعران بسیار متوسط به عنوان شاعران انقلاب پا به عرصه کذاشتند و پس از آنها نسل دیگری بوجود آمد که خود را نسل هفتاد می نامیدند، عدهای که با تکیه به بدفهمی های خود از تئوری های فلسفهٔ روز جهان، به سرایش آثاری پرداختند که نتیجه اش را مردم و ناشران روشنفکران به عنوان بحران مخاطب می شناسند. حرکت به سمت معنازدایی از زبان برای عبور از فیلتر سانسورهای حکومت دینی و... دلایلی بود که این عده را به این سوی می کشاند و سعی می کردند با به دست آوردن تمامی تریبون های حکومتی و نشریات، اجازه ندهند که نسل تازه بتواند با مخاطبانش ارتباط برقرار کند، نسل دیگری در این دهه پا گرفته بود که رجعت به معنا را در نظر داشت و با بازگشت به آرمان های شعر که همان تعالی روح آدمی و هنر است، تا کنون موفق شده که مخاطبان را با شعر آشتی دهد. از این نسل می توان از مریم هوله، هومن عزیزی ،نانام، لیلا مشرق، هوشیار انصاری فر، مجتبی پور محسن، ساقی قهرمان، داریوش مهبودی و... غیره نام برد برای آشنایی با برخی از شاعران و آثارشان می توانید به آدرس [۱] مراجعه کنید کاربر:81.227.200.172
درمورد متن بالا متنی نتنها پر از اشتباه بلکه کاملا مغرضانه است در مورد ادبیات معاصر نام بسیار از بزرگان و حرکت سازان حذف شده مانند(احمد رضا احمدی، حسین منزوی ، منوچهرآتشی ، زرین کوب ، شفیعی کدکنی ، قیصر امین پور ، نوذر پرنگ ، هوشنگ ابتهاج ...) به جای آن نام کسانی که هیچ تاثیری بر ادبیات معاصر نداشته اند اضافه شده کسانی که اگر عکس ها یشان را از از پشت جلد کتاب ها و کنار شعر هاشان بردارند نه تنها شعر ها هوییت خود را از دست می دهند بلکه مجبورهستند کتاب هایی راکه چاپ میکنند یا هدیه بدهند یا توی اتاق هاشون انبار کنند . می توانید به سایتی که آدرسش را در پایین متن گذاشتن مراجعه کنید تا متوجه شوید که این کسانی که نامشان در آخر متن به عنوان شاعران موفق آورده شده تا چه اندازه در توهم شاعر بودن هستند.
به قول حسین منزوی: شاعر تورا زین خیل بی دردان کسی نشناخت
~~mardekhakestaree~~ کاربر:Mardekhakestaree
لزوم اصلاح و بازنگری در زبان وادب پارسی
[ویرایش]برخی از اساتید اصلاح و پاکسازی زبان از لغات عربی و بیگانه را کاری ضد علمی ونشدنی می دانند (مانند مرحوم دهخدا) و معتقدند که لغات عربی باعث غنای زبان پارسی گردیده و زبان پارسی تا ابد مخلوط باقی خواهد ماند و نیز میگویند که هیچ زبانی در دنیا به صورت سره وجود ندارد و گریزی از این کار نیست . گفته این افراد تا حدودی درست میباشد بگونه ای که هیچ زبان سره ای در دنیا وجود ندارد .و همه زبانها به یکدیگر وام داده واز هم وام میگیرند . ولی باید مواظب بود که این وامها انقدر زیاد نشود که پیکره زبان را از بین ببرد . زبان پارسی شوربختانه انقدر از عربی وام گرفته است که در نثر کتابها ی چاپ شده ما گاه تا دو سوم لغات بکار رفته عربی است و حتی بسیاری از افعال ما نیز ریشه عربی پیدا کرده اند. شوربختانه تر اینکه حتی دستور زبان و نظم ونثر پارسی بر اساس صرف ونحو عرب ساخته شده است ودر یک سخن زبان پارسی دیگر پارسی نیست بلکه بهتر است آنرا عربی بنامیم و این یک فاجعه است چرا که زبان کلید فرهنگ و سند هویت یک ملت است و با مرگ یک زبان مرگ یک ملت نیز آغاز می شود .
فرهنگستان در واژه سازی هایش لغات فرانسه و انگلیسی را لغاتی بیگانه دانسته و آنها را ترجمه می کند و جالب اینجا ست که بیشتر اوقات انها را با لغات عربی جایگزین میکند و عربی را به پندار خود زبان خودی و زبان قران و حدیث می داند . در صورتی که عربی از لاتین برای ما بیگانه تر است زیرا زبان ما زبانی هند و اروپائی است و بازبان های لاتین هم ریشه است در حالی که عربی زبانی آسیائی – افریقائی است و هیچ پیوندی با زبان ما ندارد
ما تا انجا در این مسخ فرهنگی پیش رفته ایم که هشت حرف عربی را نیز وارد حروف خود کرده ایم که نتیجه آن هجوم سیل بنیان کن لغات عربی به زبان پارسی و نابودی بیشتر آن بوده است . ما با بهره گیری از خط عربی در نوشتار بی هویتی خود را کامل تر کردیم و نتیجه اش را نیز دیدیم . با این حساب اصلاح و پاکسازی زبان پارسی نه تنها لازم بلکه واجب است و اگر دیر بجنبیم آنچه را که داریم نیز ازدست خواهم داد . این بهسازی باید همه جانبه باشد . نه تنها برای جایگزینی لغات باید کار شود بلکه اصول دستور زبان فارسی و نثر ونظم ان نیز باید از زبان عربی تفکیک شده و منحصر به فرد باشد و همچنین خط نوشتاری ما نیز باید تغییر یابد و حروف وارداتی عربی ( ث – ص - ض- ح – ط –ظ – ع – ق - ) نیز باید از زبان ما خارج گردند . برای نیل به این اهداف پیشنهادهای زیر ارائه میگردد 1 – در پاکسازی و جایگزینی لغات عربی و بیگانه لازم نیست از واژه های مرده فارسی باستان و یا واژه های نامانوس استفاده کنیم بلکه میتوانیم از زبان محلی مردم شهرها وروستاها بهره بگیریم زیرا زبان گفتاری مردم روستا ها و شهرهای ما تا حدود زیادی بکر و دست نخورده باقی مانده است و غنای زیادی دارد . 2 – بهتر است قران و احادیث و دعاهای عربی به زبان پارسی برگردانده شوندو مردم ترجمه آنها را بخوانند . این کار چندین فایده دارد . فایده اول : با ترجمه این متون ارتباط مردم با زبان عربی کمتر شده و زبان پارسی کمتر الوده میشود و بیشتر بکار میرود . و فایده دوم : مردم با خواندن قران و ادعیه به زبان خودشان انرا بهتر درک می کنند و میفهمند . وفایده سوم : با حذف آموزش رسمی عربی در مدارس و دانشگاهها که جهت فهم بیشتر متون دینی انجام می گیرد تا اندازه زیادی در هزینه های مالی دولت صرفه جوئی میشود و میتوانیم این هزینه ها را صرف آموزش زبان پارسی کنیم ونیز ناگفته نماند که این پیشنهاد جدید نیست و اروپائیان نیز سدها سال پیش انجیل و متون دینی مسیحیت را به زبان خود ترجمه کردندو اینکار هر چند در ابتدا خشم کلیسای کاتولیک رابر انگیخت ولی در نهایت ارباب کلیسا رضایت دادند . 3 - برای جایگزینی خط عربی میتوانیم با برگذاری همه پرسی عمومی خطی نوین را جایگزین خط عربی کنیم و یا همین خط کنونی را اصلاح کنیم برای نمونه برای جایگزینی این خط میتوانیم مانند کشور ترکیه ( با اصلاحاتی ) از خط لاتین استفاده کنیم که هر چند خطی بیگانه است اما لااقل مطابق علم روز است . و یا از خطوط نوشتاری ایران باستان استفاده کنیم ویا خطی نوین و ساده بسازیم (جهت اطلاع اینجانب خطی ساده مطابق حروف پارسی سره ساخته ام ) 4 – اصول نثر و نظم پارسی نباید مطابق صرف و نحو عرب باشد وباید اصلاح شود . برای نمونه میتوانیم برای ساخت وزنها در زبان پارسی به جای ریشه عربی فعل از بن های زیبای فارسی مانند - کرد – استفاده کنیم . و به جای بحر های عربی از واژگان فارسی استفاده کنیم .
نام اين زبان پارسی است نه فارسی!
[ویرایش]به نام خداوند جان و خرد
چند نكته زير برای اثبات برتری و درستی واژه پارسی نسبت به فارسی است. بزرگ ترين و سرشناس ترين سخنوران ايران زمين اين زبان را پارسی ناميده اند و شايسته است ما از آنان پيروی كنيم. بيت های زير را بخوانيد بسی رنج بردم در اين سال سی--عجم زنده كردم بدين پارسی.فردوسی ...بزرگ
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند--ساقی بده بشارت رندان پارسا را...حافظ
پارسی گو گر چه تازی خوش تر است--عشق را خود صد زبان ديگر است...حضرت مولانا
همه می دانيم عرب ها چون واج پ در زبانشان نيست پ را ف تلفظ می كنند از اين رو پارس را فارس خوانده اند. به علاوه دگرگونی نام هايی اين چنين مهم در تاريخ و تمدن ايران باشكوه به دست قومی ديگر بسيار ناگوار و ناخوشايند است. در زبان بين المللی كه همان انگليسی باشد پارسی را -پرژن- تلفظ می كنند همچنين در زبان روسی و ارمنی و بسیاری از زبان های دیگر حتی مغولی اين واژه را باواج پ تلفظ می كنند.
لزوم تمایز میان فارسی و ایران
[ویرایش]متأسفانه ویکیپدیای فارسی تنها ویکیپدیاییست که مقالهی ادبیات ایرانش تغییر مسیر به ادبیات فارسیست، حال آن که ادبیات فارسی محدود به ایران نیست، نه در حال حاضر که چند کشور به فارسی آثار ادبی تولید میکنند، نه در طول تاریخ. به عنوان مثال دم دستی، ما از قرن ۷ هجری در هند ادبیات فارسی داریم، آن هم ادبیات ایران محسوب میشود که با این مقاله یکی گرفته شده؟ در بیشتر تاریخ عثمانی هم ادبیات فارسی داشتند. آن نیز ادبیات ایران است؟ ادبیات فرارود که جز برههای محدود در ابتدای استقلال از خلفای عباسی جزئی از ایران بودند و پس از آن همیشه سلطاننشینانی مستقل هم جزء ادبیات ایران است؟ لطفاً مقالهی ادبیات فارسی را معادل ادبیات ایران نگیرید و هرکه میتواند از هم تفکیکشان کند. پ. پژوهش (بحث) ۲۹ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)
نامزد حذف شدن یک پروندهٔ ویکیانبار استفادهشده در این صفحه
[ویرایش]پروندهٔ زیر از ویکیانبار که در این صفحه استفاده شده نامزد حذف شده است:
در بحث حذف که در صفحهٔ نامزدی صورت میگیرد شرکت کنید. —Community Tech bot (بحث) ۳۰ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۴:۳۵ (UTC)
Text is available under the CC BY-SA 4.0 license; additional terms may apply.
Images, videos and audio are available under their respective licenses.